بخش دوم فصل ششم : تاک
در معرفت کشتزار به تخصیص
نشاندن تاک
چون شاخ و غرس خواهی نشاندن باید که از رز پیر کهن گسته ببُرند و از رز نوخاسته باز نبرند چنان باید که بر بسیار آورده باشد و این شاخ را که بخواهند نشاندن املس(هموار) باید کرد و بر هر شاخی ده دوازده چشمه(دهانه. سوراخ) باشد و نه از سر ببرند و نه از بن، میان باید. و آنگاه باید نشاندن که از ماه نو چهار روز گذشته باشد تا چهاردهم ماه(نزهت نامه علایی).
و البته در رز، کرنب و نخود نباید کشتن و کمتر از دو گز نباید که بر زمین فرو برند که شاخ در آن نهند(نزهت نامه علایی). و اگر خواهی رَز بر درخت فکنی باید که سرو بز به زیر آن درخت در زمین نشانی چنانکه دو انگشت سرو برداشته باشد و آب در او ایستد بر بسیار بر گیرد و همه بپرورد(نزهت نامه علایی).
انگور آنگه باید نشاند کی(که) ماه چهارده بود، نه از سر قضیب(شاخه درخت) و نه از بن وی، لیکن از میانه و هر دو سر به سرگین گاو درباید گرفت و قدری نانخواه دربن افکنند و در رز البته نخود و کرنب بکارند و دو ارش به زمین فرو برند(عجایب طوسی). باید که شاخ تاک از باغات نو گیرند نه از کهنه و غرض از نود و دو و سه ساله نیست، بلکه از هفت ساله تا سی ساله نو است و زیاده از این کهنه باشد و کمتر از این هنوز ضعیف باشد(آثار و احیاء).
دفع آفات
هر دو سر شاخ به سرگین گاو در باید گرفتن تا آفت نرسد. از آنچه سرگین گاو خاصیتی دارد و قدری بلوط کوفته در بن هر شاخی باید نشاندن تا قوی گردد(نزهت نامه علایی).
داس که بدو شاخ رز بزنند بخون خرس یا بخون بزغ بیندایند کرم در آن شاخ نیفتد که بدو بریده باشند(نزهت نامه علایی). آب شاخ رز بوقت بریدن بگیرند و با سیکی بیامیزند و در کوزه ای کنند و در میان رز بنهند ملخ آنجا نشود(نزهت نامه علایی) و (نوادرالتبادر).
آفت های رز چگونه شاید رفع کردن؟
اما رزی که بار فراخود نگیرد در وقت خزان، ساق آن را به میخی از چوب بلوط بباید شکافتن، و سنگی کوچک در میان نهادن، و گمیز مردم کهن کرده در بن آن ریختن اندک اندک، آنگاه سرگین با گل آمیخته در بن وی کردن. و رزبن که بیمار شده باشد، گل از اصلش باز باید کردن. اگر کرم درو باشد بگرفتن، و اگر نباشد، خاکستر هیزم به سرکه سرشته در ساقش باید مالیدن و گل با جای کردن. و اگر خواهند که رز از کرم و خنجد(حشره) نگاه داشته شود، در وقت رز بریدن، داس به شیر بباید آلودن. و نیز اگر به سرگین گاو دود کند، روزی که باد جهد، کرم و خنجد هلاک شود(یواقیت العلوم).
و هم او گوید که اگر خواهی که کرم در درخت کَرم(تاک) نیفتد باید که چون تاک او را خواهی بریدن، داس را به خون خرس یا ضفدع ملطخ(آلوده) کنی که هیچ کرم در او نیفتد(عجایب قزوینی).
معرفت اموری که در تاک نشاندن رعایت باید کرد(معرفت فلاحت)، افلاطون حکیم گوید(ارشادالزراعه) هر دو طرف تاک را به سرگین گاو تازه آلوده کنند تا از کرم محفوظ ماند. و اگر قدری اژغون و بلوط بکوبند و بعد از آن که تاک در حفره نهند، بر آن ریزند از آفات محفوظ ماند و بار بسیار آورد(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت). و اگر اره به سیر بیالایند و تاک از آن ببرند. و هر گاه که بوی سیر کم شود دیگر بار بمالند آن تاک از کرم سبز محفوظ بماند(معرفت فلاحت).
اگر گوگرد، پشگل بز و تراشه چوبی که از اره بریده باشند، دربیخ تاک دود کنند، از غنچه و کرم و همه جنبندگان محفوظ ماند(معرفت فلاحت) و (مفاتیح الارزاق جلد دوم). اگر روغن زیتون را در دهن نمایند، بر شاخه و ثمر تاک بپاشند، نفع کلی نماید(مفاتیح الارزاق جلد دوم). اصحاب فلاحت رومیه را در ماه ایلول(ماه سریانی مطابق ماه سپتامبر)، در زرع و غرس اهتمام تمام است. خاصه در علاج ناخوشی تاک، که آن را یرقان گویند، خاصه همین ماه است. در سایر ایام نه نافع است و نه مضر. علاج آن است که بگیرند از موی سیاه و سفید بز و فتیله نمایند بر ساق و شاخه های تاک ببندند، رفع شود. و نیز در همین ماه ایلول بروی تاکهایی که یرقان دارد، آب سرد بپاشند که شاخه ها تر و شسته شود. اگر بعد از آن باد بوزد و آن را خشک کند، به زودی آن مرض زائل شود(مفاتیح الارزاق جلد دوم). اگر شاهدانج(شاهدانه) با شاخ بز ماده و کفشک(سُم) آن، و براده عاج که بیخ مهلک است، در باغ تاک دود کنی، سباع(درندگان) نزدیک آنجا نیایند(مفاتیح الارزاق جلد دوم).
و بعضی بیخ تاک را به روغن قطران آلوده کنند تا از کرم و عفونت محفوظ ماند(ارشادالزراعه)،(معرفت فلاحت) و (مفاتیح الارزاق جلد دوم). و اگر خاکستر چوب انجیر با زرنیخ در بیخ درخت تاک نمایند،از کرم محفوظ ماند(معرفت فلاحت) و (مفاتیح الارزاق جلد دوم). اگر خوشه انگور رسیده بر استخوانی بندند و آن را در میان کَرم بر زمین فرو برند و همچنان بگذارند و بر ندارند، تگرگ بر آن کَرم ضرر نرساند(مفاتیح الارزاق جلد سوم). و اگر هر شاخ تاک را که ببرند به لحم(گوشت) خرس طلا کنند آن رز از زنبور محفوظ ماند و از دود گوگرد بگریزد(معرفت فلاحت).
آفت سرما
اگر رز را به سرگین پیل دود بدهند چنانکه باد هر جای برساند و خاکستر چوب(درخت) گز در آن افشانند تا در چشمهای شاخ نشیند سرما آنجا کار نکند(نزهت نامه علایی).
اگر خواهند که سرما بر رز زیان نکند یک وجب پوست بوزنه اندر باغ از درختی بیاویزند که بلندتر باشد، ژاله(شبنم) و سرما از آنجا بگردد(فرخ نامه). شیخ الرئیس گوید و اگر خواهی که کَرم را، از سرما آفت نرسد، باید که فلفل را تدخین کنی، چنانکه، دود به همه اطراف باغ برسد. آنگاه ثمره طرفا را بدان تاکها بر افشانی، او را آفت سرما نرسد(عجایب قزوینی). و اگر بزبل او(تاک) دود کنند چنانکه بجمیع شاخههای او رسد بعد از آن ثمره درخت گزنه بزیر او ریزند از آفت سرما ایمن باشد(نفائس الفنون). اگر پیش از وقت چیده شود سرما در آن تاک زود اثر کند در سال آینده بار کمتر آورد(ارشادالزراعه).
چون تاك را ببرند در هر قوچه کَرم شش نخ که بر هر جانب سه نخ که پنگ(شاخه) وی سربالا باشد، گذاشته خاك ریزند و سرهای نخ را اندك خاك ریزند و باید که هفت بند تاك در زیرزمین باشد و آن را تک گویند که اگر سرما شود، سرما ضایع نکند و چون سرما گذرد سرهای نخ را از خاك بیرون آورند که خوب سبز میشود و آنچه سبز نشود فی الحال عوض کارند از آنچه جهت عوض کاشتن محافظت نموده باشند(ارشادالزراعه).
و در بهار تاك بریدن پیش از آنکه انگور او بیرون آید تاك را ضعیف میکند بسبب آبی که در آن وقت از تاك میچکد و سرما زودتر در آن تاثیر میکند(ارشادالزراعه). و اگر اره که به آن تاک می برند به روغن پیه خرس آلوده کنند یا به سیر کوفته با روغن مخلوط ساخته آلوده کنند، آن تاک که از این اره برند از سرما محفوظ ماند(معرفت فلاحت). و اگر خوشه انگور رسیده بر استخوانی بندند و آن استخوان را در کرم زمین فروبرند و همچنان بگذارند برنگیرند تگرگ به آن کَرم ضرر نرساند(معرفت فلاحت). و اگر خاکستر تاک رز که خشک باشد مخمر سازند به آبی که از تاک رز بیرون می آید، بعد از بریدن و آن را در ظرفی کنند و در میان باغ دفن کنند و چنانچه اَس(بن) آن ظرف به جانب آسمان باشد و سر آن را نپوشند، آن باغ از سرما محفوظ ماند(معرفت فلاحت). و بعضی عدس و کاه نخود و کاه ماش و کاه باقلا بهم بیامیزند و چون تاک در حفره نهند آنرا بر اصل آن ریزند چنانچه پوشیده شود تا از سرمای زمستان محفوظ ماند(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت). و اگر نزدیک تاک باقلا بکارند، چون باقلا برسد، دانه آن را بگیرند، برگ و اصول آن را همچنان بگذارند، آن تاک از سرما و ضرر آن محفوظ ماند(معرفت فلاحت) و (مفاتیح الارزاق جلد سوم).
اگر مقدار یک شبر از پوست خارپشت بزرگ یا از پوست کفتار بر درخت تاکی بندند، از سایر درختان تاک بهتر بوده و از تگرگ محفوظ ماند(مفاتیح الارزاق جلد سوم).
علامت انگور رسیده
تمام رسیدن انگور را علامت چه باشد؟
معرفت تمام رسیدن انگور دشخوار(دشوار) است و اعتماد بر ذوق نیست. جماعتی گفته اند نشان رسیدن انگور آن است که مدت شش روز نهاده باشد متغیر نگردد. و گروهی گفتند که تکج(دانه) در میانش سیاه گردد. و گروهی گفته اند نشانش آن است که چون بفشاری استخوان ها بیرون جهد برهنه، چنانکه از دانه انگور هیچ دوسیده(چسبیده) نباشد. و اصحاب تجارب گفته اند که انگور آنگاه باید چیدن که ثریا فرو شود و آن پانزدهم تشرین الآخر(ماه رومی معادل ماه نوامبر) باشد. نیز گفته اند در نقصان ماه باید چیدن تا تبه نگردد(یواقیت العلوم).
زود یا دیر رسیدن تاک
و اندکی کاه باقلی در بن نهال(تاک) کنند که بنشانند زود در برآید(نزهت نامه علایی). و اگر خواهند که انگور زود برسد نیمن نفط فرسانی(از قرای اصفهان) اندر بن درخت رز باید کرد زود برسد(فرخ نامه). و باید که آن تاک که بستانی از درخت جوان بود و او را در نیمه اول ماه بنشانی و چون بنشانی سر او را بسرگین گاو مطح(آلوده) کن و در بر او از بلوط و نانخواه بیفشان تا اصل او قوی شود و و چیزی از باقلا <بر او بیفشان> تا زود بر آید(عجایب قزوینی).
اگر بوره بگیرند و به ثفل انگور فسرده به هم بیامیزند و هر دو را بکوبند و از آن پاره ای در کنده تاک رز افگنند چون می کارند انگور زود برساند. و اگر پاره ای بوره نان بستانند و به آتش سوزانند پس در آب کنند به خنوری و نگاه دارند تا ستبر گردد، پس سرهای تاک رز بدان بمالند به وقت میوه بریدن که تا انگور زود برسد(نوادرالتبادر). و بعضی یک کف باقلای بریان کرده در آن ریزند و بعضی از ثفل در آن حفره ریزند. اگر تاک انگور سفید بود از ثفل انگور سیاه و اگر انگور سیاه بود از ثفل انگور سفید و در پهلوی اصل هر تاک یک سنگ برابر حجم حفره در آن نهند. که سنگ آن را خشک می دارد و در تابستان او تشنه نمی شود. پس خاك نمناك که از آن حفره برآمده باشد با سرگین گاو که خشک باشد بیامیزند و حفره را پر کنند و سرگین بیخ آن را گرم دارد(ارشادالزراعه).
و بعضی بول آدمی در آن حفره ریزند و بعضی یک کف باقلای بریان کرده در آن ریزند. و بعضی از آن ثفل که بعد از شیره کردن انگور بماند، در آن حفره ریزند. و اگر تاک انگور سفید است از ثفل انگور سیاه و اگر تاک انگور سیاه است از ثفل انگور سفید و در پهلوی اصل هر تاکی یک سنگ برابر حجم مشی در آن حفره نهند پس خاک نمناک که از آن حفره برآمده باشد با سرگین گاو که خشک باشد بیامیزند و حفره را پر کنند و سرگین بیخ آن را گرم دارد وثفل انگور سبب زود سبز شدن باشد. و سنگ آن را در تابستان خنک می دارد و زود تشنه نمی شود(معرفت فلاحت).
معرفت حیله که به آن انگور بیشتر رسد یا دیرتر رسد. باید که بوره که در نان می کنند به آتش بسوزند و در ظرفی کنند و قدری آب به آن اضافه کنند و آن را بسوزانند تا تیره شود. و آن وقت که تاک می بریده باشند به آن بیالایند. سال آینده انگور زودتر رسد. و اگر بوره و ثفل انگور با هم بکوبند و در وقت تاک نشاندن قدری از آن در بیخ تاک که در حفره بود بریزند انگور آن زودتر رسد(معرفت فلاحت).
و اگر کل انگور را بچینند و بگذارند تا متعفن شود و در بیخ تاک ریزند عوض سماد دیگر باره انگور آورد و آن انگور دیرتر رسد(معرفت فلاحت).
چند رنگ شدن انگور
سه شاخ انگور سیاه و سپید و سرخ بشکافی چنان که چشم ها تباه نشود و هر سه به یکدیگر باز نهی روی در روی کرده چون تنگ بپیچی و لختی گل در وی گیری تا هر سه در هم بروید و یکی شود چون بر آرد از سه لون انگور باشد سیاه و سپید و سرخ(نزهت نامه علایی).
هیچ ممکن باشد که از اصل یک رزبن خوشه های رنگارنگ برآید؟
گفته اند جایگاهی که انگورهای مختلف باشد از سیاه و سپید و سرخ، از دو بن یا سه بن، تاک ها باهم باید آوردن، و به میان استخوان ساق اشتر بیرون کشیدن سخت، پس بعد هشت روز آنچه زیادت باشد بر بالای استخوان ببُرد، مگر قدر انگشتی که باز گذارده، و پاره گل تر بر زخم ها زند و رها کند، و برگ ها که از زیر استخوان برآرد، بباید چیدن، و آنچه از بالای استخوان برآرد باهم بندد، و هر پنج روزی آب بر وی پاشد، تا آنگاه که آن تاک هادرهم [شد] و به یکدیگر ملتحم گردد جملت و یک شاخ شود. پس سال دیگر جایگاه فروکند، و آن شاخ ها که تاک های مختلف یکی شده باشد در وی نهد، و سرش بر بالا کند، و پهلوها به گل بیاکند، تا نیک بروید، [و] شاخ ها برآرد. آنگاه استخوان بشکند به آهستگی چنانکه آسیبی بدو نرسد. و گیاه با پوست درخت بر وی پیچد، آنگاه که نیک سخت قوی گردد، از مادران جدا کندش، خوشه های انگور برآرد ملون، و در میان دانه های کوچک رسته(یواقیت العلوم).
اگر خواهند تا از شاخی رز، دو گونه انگور نماید از هر انگوری که خواهد یک بستاند و درهم بندد و در میان نایژه(مانند نی) سفالین ناپخته کشند و در زمین ننشانند و سرگین در میان او کنند و شاخهای آن برهم پیچند و بگذارند تا سال بگذرد و شاخها درهم روید و یکی شود. پس از میانه بباید برید. دیگر بار برآید و چون وقت آن باشد که انگور باشد از هر خوشهای دو سه رنگ باشد و یک شاخ دو سه رنگ باشد. انجیر نیز همچنین توان کرد و نیکو آید(فرخ نامه).
شیغوثیا گوید انگور سپید را بباید افشرد و شیره او به آرد جو بباید آمیخت و در بن انگور سیاه انبار باید کرد. در آن وقت رز آب به خود کشد، دیگر سال سپید گردد. و همچنین انگور سیاه بباید افشرد و شیره او به با گل سیاه دود آمیختن و نفط سیاه در میان باید کرد و در بن انگور سپید باید کرد، در آن وقت که آب به خود کشد، دیگر سال انگور سیاه بود(فرخ نامه).
و اگر انگور سرخ به کبریت دود کنند سپید شود(فرخ نامه).
اگر کسی خواهد که یک خوشه انگور دانه های آن گوناگون باشد چند شاخ تاک را هر یک از رنگی، مانند موی برهم بافند و هر دو سر وی را بریسمانی بربندند تا باز نشود و بکارند چون دو سال بگذرد با یکدیگر یکی شود و بهم روید و خوشه های انگور آن مختلف اللون باشد و بر بیشتر دهد و زودتر ببار آید و با قوت تر باشد(آثار و احیاء).
و اگر تاکی از انگور سفید بستانی، و یکی از آن سیاه و یکی از آن سرخ و آن تاک ها را بشکافی چنانکه قشرهای آن از آن جدا بود و آن را بر همدیگر دوسانی(بچسبانی) و بنشانی انگور سفید و سرخ و سیاه از یکدیگر حاصل آید. و هم او گوید، که اگر خواهی درختی که انگور سفید آورد، باید که کَرد بر گِرد درخت بکَنی. چون خاک از او دور کرده باشی، قدری نفط در آنجا ریزی، که انگور سفید به سیاه مبدل شود(عجایب قزوینی).
و اگر شاخی از انگور سپید و شاخی از انگور سیاه و شاخی از سرخ بستانند و بشکافند چنانکه پوست از او نرود و بعضی را ببعضی الصاق کنند و بنشانند یک درخت انگور سرخ و سیاه و سفید بار دهد و اگر خواهند انگور سپید سیاه شود حوالی آن درخت حفر کنند و نفط در او ریزند سیاه شود(نفائس الفنون).
معرفت حیله که به آن از یک تاک انگور به سه نوع بیرون آید سه تاک از سه درخت مختلف بگیرند هر یک دو گز و هر یک را شق کنند به وجهی که به چشم های تاک و مغز آن ضرر نرسد و بعد از آن یک نصف از این هر سه تاک بهم ترکیب کنند. چنانچه جانب مغز آن همه به اندرون باشد و آن را به لوخ ببندند و شق آن را به سرگین گاو تر آلوده کنند و بعد از آن به گل پاک خالص آلوده کنند و بنشانند چنانچه یک گردن زیر خاک باشد و یک گردن بیرون و در هر سه روز آب بر اصل آن بپاشند تا آن وقت که سبز شود و چون انگور بیرون آید به سه لون مختلف بود(معرفت فلاحت).
بی دانه شدن انگور
و شاخ چون بخواهی نشاندن بدو باز شکافی چنانکه پوست از او جدا نشود و آب خور که در میان باشد مانند پشم از او بگیری آنگاه به پوست بید تنگ ببندی و رها کنی تا محکم و پرورده شود چون بروید آنگور که بیارد استخوان ندارد(نزهت نامه علایی).
چه حیلت توان کردن تا انگور چنان شود که دانه در وی نباشد؟ آن شاخ که بخواهد نهادن، نیمه زیرینش بدو باز شکافد، و مغزی که در میان آب خور [وی] باشد [به] سر آهنی که گوش پاک کنند بیرون آرد. از هر [دو] جانب، آنگاه میان گشاده با یکدیگر بنهند بهندام، و به حشیش(گیاه خشک) نرمتر نپیچد سخت، و بر آن شاخ پیاز عنصل [و تن آن شاخ در میان پیاز] نهد. و در کانه(زمین حفر شده برای کاشتن) افکند، و گل در انبارد تا رز گردد و بار برآرد. و در وی هیچ استخوان نباشد. و هم ازین عمل با درخت نار می کند، و آن در شهرها مشهور است. چنانکه [به] شهر خواست و سمنان و دیگر جایگاه ها. و باید که پهنای انگور از یکدیگر دور باشده بقدر هفت قدم اگر بر زمین بود. و اگر بر عرش باشد، بقدر پانزده قدم تا سایه بر یکدیگر نیفکند(یواقیت العلوم).
و اگر شاخ وی(تاک) برشکافند چنانک پوست جدا نگردد و پشم کیدر میانه است بردارد و برهم نهند راست به پوست بید تنگ ببندد و بگذارد تا پرورده شود، انگور این درخت را دانه نبود(عجایب طوسی). و اگر شاخ بشکافند چنانک در زمین خواهد بود پس آن مغز که در میان چوب باشد چیزی بیرون کنند چنانک چوب را آسیبی نرسد. پس باز نشانند. چون بروید و پروار گردد انگور را دانه نباشد و اگر چوب انار بسازند همچنین باشد. والله اعلم(فرخ نامه). اگر کسی خواهد که دانه در انگور نباشد شاخ تاک را بشکافند و میانه آنرا بیرون کنند و باز بریسمانی ببندند و بر هم چسبند و چون انگور دهد بی دانه باشد(آثار و احیاء).
معرفت حیله که بدان انگور بی دانه شود. تاک را شق کنند آنقدر که در زمین خواهد بود چنانچه چشمهای آن به حال خود بماند و آن مغز که در جوف ان بود بیرون آورند چنانچه اصل چوب تاک خراشیده نشود پس آن شاخ شق کرده را بر روی هم نهند و از ...؟ آن را محکم ببندند و به سرگین گاو تازه آلوده کنند و بنشانند انگور این تاک را دانه نبود. و اگر پیاز عنصل را بکوبند و این تاک را به آن آلوده کنند عوض سرگین گاو آن شق زودتر ملتحم(بهم پیوسته) شود. و بعضی اول بر شق این تاک قدری رب عنب که تیره باشد ریزند و بعد از آن، آن را به لوخ ببندند و بعد از آن که آنرا بنشانند در هر هشت روز قدری رب عنب یا عصیر(عصاره) به آب مخلوط سازند و در بیخ آن تاک ریزند تا آن وقت که سبز شود(معرفت فلاحت).
قوی و نیک شدن تاک
و اگر درخت مورد در بر آن بنشانی یا به وقت نشاندن زیت بر شاخ اندابی انگور خوش شود(نزهت نامه علایی).
نفط سیاه در بن انگور سپید ریزند سیاه گردد به زودی. غوره انگور سیاه خشک کرده در بن شاخ انگور سپید افکنی و غوره انگور سپید در بن شاخ انگور سیاه مخالف چون بر آرد انگور خوش طعم باشد(نزهت نامه علایی).
اگر سوسن در میان رز بکارند انگور شیرین تر بود. و اگر در زیر رز مورد بکارند انگور خوش بوی بود. اگر بیخ رز تر به شراب افگنند خوش گرداند و رنگش نیکو کند(فرخ نامه).
صاحب الفلاحه گوید، اگر تاک را وقت نشاندن، بشکافی، و قدری سقمونیا(گیاه محموده) در شکاف او نهی، عنب او را اطلاق(بکار آمدن. فایده) آورد(نیک شود)(عجایب قزوینی).
انگور درختی ضعیف است بسیار نافع. صاحب الفلاحه گوید، اگر خواهند کَرم را بنشانی، سر او را به سرگین گاو مطح کن و در بر او چیزی از بلوط و نانخواه بیفشان تا اصل او قوی شود. اگر بدین شرایط قیام نمایند، درخت او مخالف همه درخت ها باشد و بغایت خوبی و نیکویی بود(عجایب قزوینی).
و درخت انگور بسیار نفع تر از همه درختان باشد مگر درخت خرما که پیش بعضی نفع او بیشتر بود. و اگر خواهند درخت انگور قوی اصل و سریع النما باشد و ثمره بسیار دهد غرس او را از درختی بستانند که کهنه نباشد و در نیمه اول ماه بنشانند و سر آنرا در سرگین گاو گیرند. و اگر در مغرس او چیزی از بلوط و نانخواه بریزند اصل او قویتر شود. و اگر باقلی در او ریزند<در مغرس او> قویتر شود. و اگر غرس او را بشکافندو چیزی از سُقموینا در آنجا نهند انگور او اطلاق قوی کند(نفائس الفنون).
و گویند اگر دانه کدو در میان درخت انگور نهند و آنرا محکم کنند هر انگوری که از آن درخت باشد بمثابه کدو بود پر آب(نفائس الفنون). و اگر سرکه که ترش و درخت انگور بسیار نفع تر از همه درختان باشد مگر درخت خرما که پیش بعضی نقع او بیشتر بود(نفائس الفنون).
نگهداشتن تاک
و اگر خوشه انگور در میان جو نهند مدتی بماند(فرخ نامه).
اگر انگور در خنبی نهند که در آن نبیذ بوده باشد دیرگاه بماند و غوره همین سبیل(فرخ نامه).
اگر خواهند که انگور دیرگاه بماند و تباه نشود، برگ رز بباید جوشید و آن آب سرد بر انگور باید ریخت، و انگور خوشه نگونسار بباید آویخت(فرخ نامه). و اگر خواهند که انگور تازه بماند خوشهای انگور را در میان جو نهند پیوسته تازه باشد و متغیر نشود(نفائس الفنون).
پیوند تاک
جالینوس حکیم گوید که تاك را بهیچ درخت پیوند نتوان نمود الا بر چنار که میان ایشان مشابهتی تمام است، بحسب چوب و برگ و کمی شاخ و چون تاك را بر درخت چنار نوچه که برابر ساق دست شده باشد، اسکنه پیوند نمایند، انگور بسیار دهد و سودمند بود و تجربه کرده اند(ارشادالزراعه).
هرس تاک
جالینوس حکیم گوید در معرفت فضول تاك و فضول تاك عبارت است از تاکهای باریک که از اطراف و جوانب تاك اصل بیرون میآید هریک از آنها که انگور نداشته باشد بدست قطع کنند و آهن بآن نرسانند و فضول تاك نو را البته باید قطع کرد و بعضی از اهل فلاحت از فضول آنچه قوی باشد قطع کنند و همچنان بگذارند. اما وقت تاك بریدن ما بین اول دلو و اول حوت(اسفند ماه) است و بعضی تاك آن وقتی برند که انگور چیده باشند و برگریز بود و این اولی است چو تاك قوت میگیرد و انگور آینده قویتر میشود(ارشادالزراعه).
و بعضی گفته اند که بریدن تاك در خزان بهتر است اما هر تاك آنقدر از فضله آنکه میباید برید چهار دانگ در خزان باید برید و دو دانگ بگذارند که در بهار ببرند بجهت آنکه سرمای زمستان گاه باشد که بآن موضع بریده اثر کند و یک دو چشمه آن را خشک کند و اره که بآن تاك برند تیز باید و تاك بریدن در وقت نقصان نور ماه باید و بهتر آن بود که در محاق(سه شب آخر ماه که در بامداد و شامگاه، ماه دیده نمی شود) بود(ارشادالزراعه).
طبع دارویی برای تاک
انگور تریاک چگونه باید نشاندن؟
از عجایب عمل های اهل روم یکی این است، و سخت پرمنفعت چیزی است. بگیرد تاک رز که بخواهد نشاندن. و از بن وی بقدر سه انگشت باز شکافد، و چنانکه در صورت نخستین گفتیم میانه آن به آهنی گوش پاک کن، پاک کند. و آنکه به معجون تریاک بردق(بزرگ. باید مراد قوی باشد) بیاکَنَد، پس باهم نهد. [و همچنانکه یاد کردیم] به حشیش تر که در مسجدها افگنند، سخت بپیچد و بن وی در میان پیاز زری نهد و در کانه افکند، بگیرد و سوراخی در بن وی کند. و در بن رز دفن کند، چنانکه بن وی به ساق پیوسته بود و سر به بالا کرده محرف. چنانکه از اصل رز دور باشد. آنگه وقت بهار هر سال اندکی تریاق(تریاک. پادزهر. شیره خشخاش درخت کوکنار) در آب حل کندو در سبزی افکند و از آنجا رز را آب دهد. تا آنگاه که بار آرد و در هر دانه ای از آن انگور بجای شربتی [از] تریاق کار کند. و هر وصف از تریاق کرده اند همه در وی باشد. و اگر بجای تریاق خربق سیاه از انگور بیاکند، مسهل سودا باشد. و اگر [به] سقمونیا بیاکَنَد، مسهل صفرا باشد(یواقیت العلوم).
گفته اند که هر کس که خواهد انگور درختی را طبع دارویی از داروها کند، آن دارو را در آب آغشته می باید کرد. چندان که قوت آن دارو بگیرد. آنگاه آن آب را در بن درخت انگور می باید کردن، و جز بدان آب آن را نباید آب دادن، تا انگوری که برآید بر طبع آن دارو باشد. و هم روافض گویند مامون خلیفه،عی بن موسی الرضا را رضی الله عنه هم بدین طریق زهر داد و بکشت(علم الفلاحه).