• Widgetkitmahyar07
  • Fullscreen Slideshow

بخش دوم فصل ششم : تاک

در معرفت کشتزار به تخصیص

نشاندن تاک

چون شاخ و غرس خواهی نشاندن باید که از رز پیر کهن گسته ببُرند و از رز نوخاسته باز نبرند چنان باید که بر بسیار آورده باشد و این شاخ را که بخواهند نشاندن املس(هموار) باید کرد و بر هر شاخی ده دوازده چشمه(دهانه. سوراخ) باشد و نه از سر ببرند و نه از بن، میان باید. و آنگاه باید نشاندن که از ماه نو چهار روز گذشته باشد تا چهاردهم ماه(نزهت نامه علایی).

و البته در رز، کرنب و نخود نباید کشتن و کمتر از دو گز نباید که بر زمین فرو برند که شاخ در آن نهند(نزهت نامه علایی). و اگر خواهی رَز بر درخت فکنی باید که سرو بز به زیر آن درخت در زمین نشانی چنانکه دو انگشت سرو برداشته باشد و آب در او ایستد بر بسیار بر گیرد و همه بپرورد(نزهت نامه علایی).

انگور آنگه باید نشاند کی(که) ماه چهارده بود، نه از سر قضیب(شاخه درخت) و نه از بن وی، لیکن از میانه و هر دو سر به سرگین گاو درباید گرفت و قدری نانخواه دربن افکنند و در رز البته نخود و کرنب بکارند و دو ارش به زمین فرو برند(عجایب طوسی). باید که شاخ تاک از باغات نو گیرند نه از کهنه و غرض از نود و دو و سه ساله نیست، بلکه از هفت ساله تا سی ساله نو است و زیاده از این کهنه باشد و کمتر از این هنوز ضعیف باشد(آثار و احیاء).

دفع آفات

هر دو سر شاخ به سرگین گاو در باید گرفتن تا آفت نرسد. از آنچه سرگین گاو خاصیتی دارد و قدری بلوط کوفته در بن هر شاخی باید نشاندن تا قوی گردد(نزهت نامه علایی).

داس که بدو شاخ رز بزنند بخون خرس یا بخون بزغ بیندایند کرم در آن شاخ نیفتد که بدو بریده باشند(نزهت نامه علایی). آب شاخ رز بوقت بریدن بگیرند و با سیکی بیامیزند و در کوزه ای کنند و در میان رز بنهند ملخ آنجا نشود(نزهت نامه علایی) و (نوادرالتبادر).

آفت های رز چگونه شاید رفع کردن؟

اما رزی که بار فراخود نگیرد در وقت خزان، ساق آن را به میخی از چوب بلوط بباید شکافتن، و سنگی کوچک در میان نهادن، و گمیز مردم کهن کرده در بن آن ریختن اندک اندک، آنگاه سرگین با گل آمیخته در بن وی کردن. و رزبن که بیمار شده باشد، گل از اصلش باز باید کردن. اگر کرم درو باشد بگرفتن، و اگر نباشد، خاکستر هیزم به سرکه سرشته در ساقش باید مالیدن و گل با جای کردن. و اگر خواهند که رز از کرم و خنجد(حشره) نگاه داشته شود، در وقت رز بریدن، داس به شیر بباید آلودن. و نیز اگر به سرگین گاو دود کند، روزی که باد جهد، کرم و خنجد هلاک شود(یواقیت العلوم).

و هم او گوید که اگر خواهی که کرم در درخت کَرم(تاک) نیفتد باید که چون تاک او را خواهی بریدن، داس را به خون خرس یا ضفدع ملطخ(آلوده) کنی که هیچ کرم در او نیفتد(عجایب قزوینی).

معرفت اموری که در تاک نشاندن رعایت باید کرد(معرفت فلاحت)، افلاطون حکیم گوید(ارشادالزراعه) هر دو طرف تاک را به سرگین گاو تازه آلوده کنند تا از کرم محفوظ ماند. و اگر قدری اژغون و بلوط بکوبند و بعد از آن که تاک در حفره نهند، بر آن ریزند از آفات محفوظ ماند و بار بسیار آورد(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت). و اگر اره به سیر بیالایند و تاک از آن ببرند. و هر گاه که بوی سیر کم شود دیگر بار بمالند آن تاک از کرم سبز محفوظ بماند(معرفت فلاحت).

اگر گوگرد، پشگل بز و تراشه چوبی که از اره بریده باشند، دربیخ تاک دود کنند، از غنچه و کرم و همه جنبندگان محفوظ ماند(معرفت فلاحت) و (مفاتیح الارزاق جلد دوم). اگر روغن زیتون را در دهن نمایند، بر شاخه و ثمر تاک بپاشند، نفع کلی نماید(مفاتیح الارزاق جلد دوم). اصحاب فلاحت رومیه را در ماه ایلول(ماه سریانی مطابق ماه سپتامبر)، در زرع و غرس اهتمام تمام است. خاصه در علاج ناخوشی تاک، که آن را یرقان گویند، خاصه همین ماه است. در سایر ایام نه نافع است و نه مضر. علاج آن است که بگیرند از موی سیاه و سفید بز و فتیله نمایند بر ساق و شاخه های تاک ببندند، رفع شود. و نیز در همین ماه ایلول بروی تاکهایی که یرقان دارد، آب سرد بپاشند که شاخه ها تر و شسته شود. اگر بعد از آن باد بوزد و آن را خشک کند، به زودی آن مرض زائل شود(مفاتیح الارزاق جلد دوم). اگر شاهدانج(شاهدانه) با شاخ بز ماده و کفشک(سُم) آن، و براده عاج که بیخ مهلک است، در باغ تاک دود کنی، سباع(درندگان) نزدیک آنجا نیایند(مفاتیح الارزاق جلد دوم).

و بعضی بیخ تاک را به روغن قطران آلوده کنند تا از کرم و عفونت محفوظ ماند(ارشادالزراعه)،(معرفت فلاحت) و (مفاتیح الارزاق جلد دوم). و اگر خاکستر چوب انجیر با زرنیخ در بیخ درخت تاک نمایند،از کرم محفوظ ماند(معرفت فلاحت) و (مفاتیح الارزاق جلد دوم). اگر خوشه انگور رسیده بر استخوانی بندند و آن را در میان کَرم بر زمین فرو برند و همچنان بگذارند و بر ندارند، تگرگ بر آن کَرم ضرر نرساند(مفاتیح الارزاق جلد سوم). و اگر هر شاخ تاک را که ببرند به لحم(گوشت) خرس طلا کنند آن رز از زنبور محفوظ ماند و از دود گوگرد بگریزد(معرفت فلاحت).


آفت سرما

اگر رز را به سرگین پیل دود بدهند چنانکه باد هر جای برساند و خاکستر چوب(درخت) گز در آن افشانند تا در چشمهای شاخ نشیند سرما آنجا کار نکند(نزهت نامه علایی).

اگر خواهند که سرما بر رز زیان نکند یک وجب پوست بوزنه اندر باغ از درختی بیاویزند که بلندتر باشد، ژاله(شبنم) و سرما از آنجا بگردد(فرخ نامه). شیخ الرئیس گوید و اگر خواهی که کَرم را، از سرما آفت نرسد، باید که فلفل را تدخین کنی، چنانکه، دود به همه اطراف باغ برسد. آنگاه ثمره طرفا را بدان تاکها بر افشانی، او را آفت سرما نرسد(عجایب قزوینی). و اگر بزبل او(تاک) دود کنند چنانکه بجمیع شاخه‌های او رسد بعد از آن ثمره درخت گزنه بزیر او ریزند از آفت سرما ایمن باشد(نفائس الفنون). اگر پیش از وقت چیده شود سرما در آن تاک زود اثر کند در سال آینده بار کمتر آورد(ارشادالزراعه).

چون تاك را ببرند در هر قوچه کَرم شش نخ که بر هر جانب سه نخ که پنگ(شاخه) وی سربالا باشد، گذاشته خاك ریزند و سرهای نخ را اندك خاك ریزند و باید که هفت بند تاك در زیرزمین باشد و آن را تک گویند که اگر سرما شود، سرما ضایع نکند و چون سرما گذرد سرهای نخ را از خاك بیرون آورند که خوب سبز میشود و آنچه سبز نشود فی الحال عوض کارند از آنچه جهت عوض کاشتن محافظت نموده باشند(ارشادالزراعه).

و در بهار تاك بریدن پیش از آنکه انگور او بیرون آید تاك را ضعیف میکند بسبب آبی که در آن وقت از تاك میچکد و سرما زودتر در آن تاثیر میکند(ارشادالزراعه). و اگر اره که به آن تاک می برند به روغن پیه خرس آلوده کنند یا به سیر کوفته با روغن مخلوط ساخته آلوده کنند، آن تاک که از این اره برند از سرما محفوظ ماند(معرفت فلاحت). و اگر خوشه انگور رسیده بر استخوانی بندند و آن استخوان را در کرم زمین فروبرند و همچنان بگذارند برنگیرند تگرگ به آن کَرم ضرر نرساند(معرفت فلاحت). و اگر خاکستر تاک رز که خشک باشد مخمر سازند به آبی که از تاک رز بیرون می آید، بعد از بریدن و آن را در ظرفی کنند و در میان باغ دفن کنند و چنانچه اَس(بن) آن ظرف به جانب آسمان باشد و سر آن را نپوشند، آن باغ از سرما محفوظ ماند(معرفت فلاحت). و بعضی عدس و کاه نخود و کاه ماش و کاه باقلا بهم بیامیزند و چون تاک در حفره نهند آنرا بر اصل آن ریزند چنانچه پوشیده شود تا از سرمای زمستان محفوظ ماند(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت). و اگر نزدیک تاک باقلا بکارند، چون باقلا برسد، دانه آن را بگیرند، برگ و اصول آن را همچنان بگذارند، آن تاک از سرما و ضرر آن محفوظ ماند(معرفت فلاحت) و (مفاتیح الارزاق جلد سوم).

اگر مقدار یک شبر از پوست خارپشت بزرگ یا از پوست کفتار بر درخت تاکی بندند، از سایر درختان تاک بهتر بوده و از تگرگ محفوظ ماند(مفاتیح الارزاق جلد سوم).

علامت انگور رسیده

تمام رسیدن انگور را علامت چه باشد؟

معرفت تمام رسیدن انگور دشخوار(دشوار) است و اعتماد بر ذوق نیست. جماعتی گفته اند نشان رسیدن انگور آن است که مدت شش روز نهاده باشد متغیر نگردد. و گروهی گفتند که تکج(دانه) در میانش سیاه گردد. و گروهی گفته اند نشانش آن است که چون بفشاری استخوان ها بیرون جهد برهنه، چنانکه از دانه انگور هیچ دوسیده(چسبیده) نباشد. و اصحاب تجارب گفته اند که انگور آنگاه باید چیدن که ثریا فرو شود و آن پانزدهم تشرین الآخر(ماه رومی معادل ماه نوامبر) باشد. نیز گفته اند در نقصان ماه باید چیدن تا تبه نگردد(یواقیت العلوم).

زود یا دیر رسیدن تاک

و اندکی کاه باقلی در بن نهال(تاک) کنند که بنشانند زود در برآید(نزهت نامه علایی). و اگر خواهند که انگور زود برسد نیمن نفط فرسانی(از قرای اصفهان) اندر بن درخت رز باید کرد زود برسد(فرخ نامه). و باید که آن تاک که بستانی از درخت جوان بود و او را در نیمه اول ماه بنشانی و چون بنشانی سر او را بسرگین گاو مطح(آلوده) کن و در بر او از بلوط و نانخواه بیفشان تا اصل او قوی شود و و چیزی از باقلا <بر او بیفشان> تا زود بر آید(عجایب قزوینی).

اگر بوره بگیرند و به ثفل انگور فسرده به هم بیامیزند و هر دو را بکوبند و از آن پاره ای در کنده تاک رز افگنند چون می کارند انگور زود برساند. و اگر پاره ای بوره نان بستانند و به آتش سوزانند پس در آب کنند به خنوری و نگاه دارند تا ستبر گردد، پس سرهای تاک رز بدان بمالند به وقت میوه بریدن که تا انگور زود برسد(نوادرالتبادر). و بعضی یک کف باقلای بریان کرده در آن ریزند و بعضی از ثفل در آن حفره ریزند. اگر تاک انگور سفید بود از ثفل انگور سیاه و اگر انگور سیاه بود از ثفل انگور سفید و در پهلوی اصل هر تاک یک سنگ برابر حجم حفره در آن نهند. که سنگ آن را خشک می دارد و در تابستان او تشنه نمی شود. پس خاك نمناك که از آن حفره برآمده باشد با سرگین گاو که خشک باشد بیامیزند و حفره را پر کنند و سرگین بیخ آن را گرم دارد(ارشادالزراعه).

و بعضی بول آدمی در آن حفره ریزند و بعضی یک کف باقلای بریان کرده در آن ریزند. و بعضی از آن ثفل که بعد از شیره کردن انگور بماند، در آن حفره ریزند. و اگر تاک انگور سفید است از ثفل انگور سیاه و اگر تاک انگور سیاه است از ثفل انگور سفید و در پهلوی اصل هر تاکی یک سنگ برابر حجم مشی در آن حفره نهند پس خاک نمناک که از آن حفره برآمده باشد با سرگین گاو که خشک باشد بیامیزند و حفره را پر کنند و سرگین بیخ آن را گرم دارد وثفل انگور سبب زود سبز شدن باشد. و سنگ آن را در تابستان خنک می دارد و زود تشنه نمی شود(معرفت فلاحت).

معرفت حیله که به آن انگور بیشتر رسد یا دیرتر رسد. باید که بوره که در نان می کنند به آتش بسوزند و در ظرفی کنند و قدری آب به آن اضافه کنند و آن را بسوزانند تا تیره شود. و آن وقت که تاک می بریده باشند به آن بیالایند. سال آینده انگور زودتر رسد. و اگر بوره و ثفل انگور با هم بکوبند و در وقت تاک نشاندن قدری از آن در بیخ تاک که در حفره بود بریزند انگور آن زودتر رسد(معرفت فلاحت).

و اگر کل انگور را بچینند و بگذارند تا متعفن شود و در بیخ تاک ریزند عوض سماد دیگر باره انگور آورد و آن انگور دیرتر رسد(معرفت فلاحت).


چند رنگ شدن انگور

سه شاخ انگور سیاه و سپید و سرخ بشکافی چنان که چشم ها تباه نشود و هر سه به یکدیگر باز نهی روی در روی کرده چون تنگ بپیچی و لختی گل در وی گیری تا هر سه در هم بروید و یکی شود چون بر آرد از سه لون انگور باشد سیاه و سپید و سرخ(نزهت نامه علایی).

هیچ ممکن باشد که از اصل یک رزبن خوشه های رنگارنگ برآید؟

گفته اند جایگاهی که انگورهای مختلف باشد از سیاه و سپید و سرخ، از دو بن یا سه بن، تاک ها باهم باید آوردن، و به میان استخوان ساق اشتر بیرون کشیدن سخت، پس بعد هشت روز آنچه زیادت باشد بر بالای استخوان ببُرد، مگر قدر انگشتی که باز گذارده، و پاره گل تر بر زخم ها زند و رها کند، و برگ ها که از زیر استخوان برآرد، بباید چیدن، و آنچه از بالای استخوان برآرد باهم بندد، و هر پنج روزی آب بر وی پاشد، تا آنگاه که آن تاک هادرهم [شد] و به یکدیگر ملتحم گردد جملت و یک شاخ شود. پس سال دیگر جایگاه فروکند، و آن شاخ ها که تاک های مختلف یکی شده باشد در وی نهد، و سرش بر بالا کند، و پهلوها به گل بیاکند، تا نیک بروید، [و] شاخ ها برآرد. آنگاه استخوان بشکند به آهستگی چنانکه آسیبی بدو نرسد. و گیاه با پوست درخت بر وی پیچد، آنگاه که نیک سخت قوی گردد، از مادران جدا کندش، خوشه های انگور برآرد ملون، و در میان دانه های کوچک رسته(یواقیت العلوم).

اگر خواهند تا از شاخی رز، دو گونه انگور نماید از هر انگوری که خواهد یک بستاند و درهم بندد و در میان نایژه(مانند نی) سفالین ناپخته کشند و در زمین ننشانند و سرگین در میان او کنند و شاخهای آن برهم پیچند و بگذارند تا سال بگذرد و شاخها درهم روید و یکی شود. پس از میانه بباید برید. دیگر بار برآید و چون وقت آن باشد که انگور باشد از هر خوشهای دو سه رنگ باشد و یک شاخ دو سه رنگ باشد. انجیر نیز همچنین توان کرد و نیکو آید(فرخ نامه).

شیغوثیا گوید انگور سپید را بباید افشرد و شیره او به آرد جو بباید آمیخت و در بن انگور سیاه انبار باید کرد. در آن وقت رز آب به خود کشد، دیگر سال سپید گردد. و همچنین انگور سیاه بباید افشرد و شیره او به با گل سیاه دود آمیختن و نفط سیاه در میان باید کرد و در بن انگور سپید باید کرد، در آن وقت که آب به خود کشد، دیگر سال انگور سیاه بود(فرخ نامه).

و اگر انگور سرخ به کبریت دود کنند سپید شود(فرخ نامه).

اگر کسی خواهد که یک خوشه انگور دانه های آن گوناگون باشد چند شاخ تاک را هر یک از رنگی، مانند موی برهم بافند و هر دو سر وی را بریسمانی بربندند تا باز نشود و بکارند چون دو سال بگذرد با یکدیگر یکی شود و بهم روید و خوشه های انگور آن مختلف اللون باشد و بر بیشتر دهد و زودتر ببار آید و با قوت تر باشد(آثار و احیاء).

و اگر تاکی از انگور سفید بستانی، و یکی از آن سیاه و یکی از آن سرخ و آن تاک ها را بشکافی چنانکه قشرهای آن از آن جدا بود و آن را بر همدیگر دوسانی(بچسبانی) و بنشانی انگور سفید و سرخ و سیاه از یکدیگر حاصل آید. و هم او گوید، که اگر خواهی درختی که انگور سفید آورد، باید که کَرد بر گِرد درخت بکَنی. چون خاک از او دور کرده باشی، قدری نفط در آنجا ریزی، که انگور سفید به سیاه مبدل شود(عجایب قزوینی).

و اگر شاخی از انگور سپید و شاخی از انگور سیاه و شاخی از سرخ بستانند و بشکافند چنانکه پوست از او نرود و بعضی را ببعضی الصاق کنند و بنشانند یک درخت انگور سرخ و سیاه و سفید بار دهد و اگر خواهند انگور سپید سیاه شود حوالی آن درخت حفر کنند و نفط در او ریزند سیاه شود(نفائس الفنون).

معرفت حیله که به آن از یک تاک انگور به سه نوع بیرون آید سه تاک از سه درخت مختلف بگیرند هر یک دو گز و هر یک را شق کنند به وجهی که به چشم های تاک و مغز آن ضرر نرسد و بعد از آن یک نصف از این هر سه تاک بهم ترکیب کنند. چنانچه جانب مغز آن همه به اندرون باشد و آن را به لوخ ببندند و شق آن را به سرگین گاو تر آلوده کنند و بعد از آن به گل پاک خالص آلوده کنند و بنشانند چنانچه یک گردن زیر خاک باشد و یک گردن بیرون و در هر سه روز آب بر اصل آن بپاشند تا آن وقت که سبز شود و چون انگور بیرون آید به سه لون مختلف بود(معرفت فلاحت).


بی دانه شدن انگور

و شاخ چون بخواهی نشاندن بدو باز شکافی چنانکه پوست از او جدا نشود و آب خور که در میان باشد مانند پشم از او بگیری آنگاه به پوست بید تنگ ببندی و رها کنی تا محکم و پرورده شود چون بروید آنگور که بیارد استخوان ندارد(نزهت نامه علایی).

چه حیلت توان کردن تا انگور چنان شود که دانه در وی نباشد؟ آن شاخ که بخواهد نهادن، نیمه زیرینش بدو باز شکافد، و مغزی که در میان آب خور [وی] باشد [به] سر آهنی که گوش پاک کنند بیرون آرد. از هر [دو] جانب، آنگاه میان گشاده با یکدیگر بنهند بهندام، و به حشیش(گیاه خشک) نرمتر نپیچد سخت، و بر آن شاخ پیاز عنصل [و تن آن شاخ در میان پیاز] نهد. و در کانه(زمین حفر شده برای کاشتن) افکند، و گل در انبارد تا رز گردد و بار برآرد. و در وی هیچ استخوان نباشد. و هم ازین عمل با درخت نار می کند، و آن در شهرها مشهور است. چنانکه [به] شهر خواست و سمنان و دیگر جایگاه ها. و باید که پهنای انگور از یکدیگر دور باشده بقدر هفت قدم اگر بر زمین بود. و اگر بر عرش باشد، بقدر پانزده قدم تا سایه بر یکدیگر نیفکند(یواقیت العلوم).

و اگر شاخ وی(تاک) برشکافند چنانک پوست جدا نگردد و پشم کیدر میانه است بردارد و برهم نهند راست به پوست بید تنگ ببندد و بگذارد تا پرورده شود، انگور این درخت را دانه نبود(عجایب طوسی). و اگر شاخ بشکافند چنانک در زمین خواهد بود پس آن مغز که در میان چوب باشد چیزی بیرون کنند چنانک چوب را آسیبی نرسد. پس باز نشانند. چون بروید و پروار گردد انگور را دانه نباشد و اگر چوب انار بسازند همچنین باشد. والله اعلم(فرخ نامه). اگر کسی خواهد که دانه در انگور نباشد شاخ تاک را بشکافند و میانه آنرا بیرون کنند و باز بریسمانی ببندند و بر هم چسبند و چون انگور دهد بی دانه باشد(آثار و احیاء).

معرفت حیله که بدان انگور بی دانه شود. تاک را شق کنند آنقدر که در زمین خواهد بود چنانچه چشمهای آن به حال خود بماند و آن مغز که در جوف ان بود بیرون آورند چنانچه اصل چوب تاک خراشیده نشود پس آن شاخ شق کرده را بر روی هم نهند و از ...؟ آن را محکم ببندند و به سرگین گاو تازه آلوده کنند و بنشانند انگور این تاک را دانه نبود. و اگر پیاز عنصل را بکوبند و این تاک را به آن آلوده کنند عوض سرگین گاو آن شق زودتر ملتحم(بهم پیوسته) شود. و بعضی اول بر شق این تاک قدری رب عنب که تیره باشد ریزند و بعد از آن، آن را به لوخ ببندند و بعد از آن که آنرا بنشانند در هر هشت روز قدری رب عنب یا عصیر(عصاره) به آب مخلوط سازند و در بیخ آن تاک ریزند تا آن وقت که سبز شود(معرفت فلاحت).

قوی و نیک شدن تاک

و اگر درخت مورد در بر آن بنشانی یا به وقت نشاندن زیت بر شاخ اندابی انگور خوش شود(نزهت نامه علایی).

نفط سیاه در بن انگور سپید ریزند سیاه گردد به زودی. غوره انگور سیاه خشک کرده در بن شاخ انگور سپید افکنی و غوره انگور سپید در بن شاخ انگور سیاه مخالف چون بر آرد انگور خوش طعم باشد(نزهت نامه علایی).

اگر سوسن در میان رز بکارند انگور شیرین تر بود. و اگر در زیر رز مورد بکارند انگور خوش بوی بود. اگر بیخ رز تر به شراب افگنند خوش گرداند و رنگش نیکو کند(فرخ نامه).

صاحب الفلاحه گوید، اگر تاک را وقت نشاندن، بشکافی، و قدری سقمونیا(گیاه محموده) در شکاف او نهی، عنب او را اطلاق(بکار آمدن. فایده) آورد(نیک شود)(عجایب قزوینی).

انگور درختی ضعیف است بسیار نافع. صاحب الفلاحه گوید، اگر خواهند کَرم را بنشانی، سر او را به سرگین گاو مطح کن و در بر او چیزی از بلوط و نانخواه بیفشان تا اصل او قوی شود. اگر بدین شرایط قیام نمایند، درخت او مخالف همه درخت ها باشد و بغایت خوبی و نیکویی بود(عجایب قزوینی).

و درخت انگور بسیار نفع تر از همه درختان باشد مگر درخت خرما که پیش بعضی نفع او بیشتر بود. و اگر خواهند درخت انگور قوی اصل و سریع النما باشد و ثمره بسیار دهد غرس او را از درختی بستانند که کهنه نباشد و در نیمه اول ماه بنشانند و سر آنرا در سرگین گاو گیرند. و اگر در مغرس او چیزی از بلوط و نانخواه بریزند اصل او قویتر شود. و اگر باقلی در او ریزند<در مغرس او> قویتر شود. و اگر غرس او را بشکافندو چیزی از سُقموینا در آنجا نهند انگور او اطلاق قوی کند(نفائس الفنون).

و گویند اگر دانه کدو در میان درخت انگور نهند و آنرا محکم کنند هر انگوری که از آن درخت باشد بمثابه کدو بود پر آب(نفائس الفنون). و اگر سرکه که ترش و درخت انگور بسیار نفع تر از همه درختان باشد مگر درخت خرما که پیش بعضی نقع او بیشتر بود(نفائس الفنون).


نگهداشتن تاک

و اگر خوشه انگور در میان جو نهند مدتی بماند(فرخ نامه).

اگر انگور در خنبی نهند که در آن نبیذ بوده باشد دیرگاه بماند و غوره همین سبیل(فرخ نامه).

اگر خواهند که انگور دیرگاه بماند و تباه نشود، برگ رز بباید جوشید و آن آب سرد بر انگور باید ریخت، و انگور خوشه نگونسار بباید آویخت(فرخ نامه). و اگر خواهند که انگور تازه بماند خوشهای انگور را در میان جو نهند پیوسته تازه باشد و متغیر نشود(نفائس الفنون).

پیوند تاک

جالینوس حکیم گوید که تاك را بهیچ درخت پیوند نتوان نمود الا بر چنار که میان ایشان مشابهتی تمام است، بحسب چوب و برگ و کمی شاخ و چون تاك را بر درخت چنار نوچه که برابر ساق دست شده باشد، اسکنه پیوند نمایند، انگور بسیار دهد و سودمند بود و تجربه کرده اند(ارشادالزراعه).

هرس تاک

جالینوس حکیم گوید در معرفت فضول تاك و فضول تاك عبارت است از تاکهای باریک که از اطراف و جوانب تاك اصل بیرون میآید هریک از آنها که انگور نداشته باشد بدست قطع کنند و آهن بآن نرسانند و فضول تاك نو را البته باید قطع کرد و بعضی از اهل فلاحت از فضول آنچه قوی باشد قطع کنند و همچنان بگذارند. اما وقت تاك بریدن ما بین اول دلو و اول حوت(اسفند ماه) است و بعضی تاك آن وقتی برند که انگور چیده باشند و برگریز بود و این اولی است چو تاك قوت میگیرد و انگور آینده قویتر میشود(ارشادالزراعه).

و بعضی گفته اند که بریدن تاك در خزان بهتر است اما هر تاك آنقدر از فضله آنکه میباید برید چهار دانگ در خزان باید برید و دو دانگ بگذارند که در بهار ببرند بجهت آنکه سرمای زمستان گاه باشد که بآن موضع بریده اثر کند و یک دو چشمه آن را خشک کند و اره که بآن تاك برند تیز باید و تاك بریدن در وقت نقصان نور ماه باید و بهتر آن بود که در محاق(سه شب آخر ماه که در بامداد و شامگاه، ماه دیده نمی شود) بود(ارشادالزراعه).

طبع دارویی برای تاک

انگور تریاک چگونه باید نشاندن؟

از عجایب عمل های اهل روم یکی این است، و سخت پرمنفعت چیزی است. بگیرد تاک رز که بخواهد نشاندن. و از بن وی بقدر سه انگشت باز شکافد، و چنانکه در صورت نخستین گفتیم میانه آن به آهنی گوش پاک کن، پاک کند. و آنکه به معجون تریاک بردق(بزرگ. باید مراد قوی باشد) بیاکَنَد، پس باهم نهد. [و همچنانکه یاد کردیم] به حشیش تر که در مسجدها افگنند، سخت بپیچد و بن وی در میان پیاز زری نهد و در کانه افکند، بگیرد و سوراخی در بن وی کند. و در بن رز دفن کند، چنانکه بن وی به ساق پیوسته بود و سر به بالا کرده محرف. چنانکه از اصل رز دور باشد. آنگه وقت بهار هر سال اندکی تریاق(تریاک. پادزهر. شیره خشخاش درخت کوکنار) در آب حل کندو در سبزی افکند و از آنجا رز را آب دهد. تا آنگاه که بار آرد و در هر دانه ای از آن انگور بجای شربتی [از] تریاق کار کند. و هر وصف از تریاق کرده اند همه در وی باشد. و اگر بجای تریاق خربق سیاه از انگور بیاکند، مسهل سودا باشد. و اگر [به] سقمونیا بیاکَنَد، مسهل صفرا باشد(یواقیت العلوم).

گفته اند که هر کس که خواهد انگور درختی را طبع دارویی از داروها کند، آن دارو را در آب آغشته می باید کرد. چندان که قوت آن دارو بگیرد. آنگاه آن آب را در بن درخت انگور می باید کردن، و جز بدان آب آن را نباید آب دادن، تا انگوری که برآید بر طبع آن دارو باشد. و هم روافض گویند مامون خلیفه،عی بن موسی الرضا را رضی الله عنه هم بدین طریق زهر داد و بکشت(علم الفلاحه).

بخش اول فصل ششم : آبنوس تا بیدمشک

در معرفت کشتزار به تخصیص

آبنوس

شیخ الرئیس گوید که اگر آبنوس بر خمر نهند، رایحه او خوش شود(عجایب قزوینی).

آذریون

آذریون را به زبان دری خجسته خوانند. و پارسیان بفال دارند و گویند آذرگون خجسته. آذریون زمین قوی خواهد و آفتاب تا رنگ سرخ گردد و چشم سیاه. و این بخلاف بنفشه است که سایه خواهد. و چون آذریون را آفتاب نباشد چشم زرد کند(نزهت نامه علایی).

سیاه آلو

دردی نبید در بن درخت ریزی بر خوش آرد و شیرین(نزهت نامه علایی).

و اگر درخت به زهره گاو بیندایی کرم در نیفتد(نزهت نامه علایی) و (نوادر التبادر). اگر بن هر دانه ای به زِفت(ماده سیالی که از درخت صنوبر گرفته می شود) در گیری و در سبویی نهی و شیره بر او ریزی چنانکه بر زبرش ایستاده باشد یکچندی تازه و نیکو بماند(نزهت نامه علایی). صاحب الفلاحه گوید اگر درخت او را به مراره(کیسه صفرا. زهره) گاو بیالایند، هیچ کرم در او نیفتد(عجایب قزوینی).

دردی خمر در زیر درختش کنند خوش و شیرین بود(نوادرالتبادر).

آلو و شفتالو

اگر خواهی که سرخ گردد چنانکه در سیب گفتیم، در کمیز مردم و سرگین خوک بکن. و اگر خواهی که سخت سرخ گردد دانه استخوان که بدو باز چکیده باشد بستان و قدری شنگرف(اکسید سرخ جیوه) بر او فشان با گل سرخ آنگاه دانه در میان پوست نه و بنشان تا بر سرخ آرد. چون استخوان خواهی نشاندن باید که از گوشتش لختی با او بگذاری و یکباره ساده و پاک نکنی و در اندرون استخوان بکارد نقشی کنی و برهم نهی و ببندی و بنشانی همان نقش بر آلو پدید آید. و با بادام و زردآلو همین عمل بشاید کردن. ریشه درخت یا شاخ درخت را آبخور که در میانش باشد مانند پشم از او بیرون کنی و ببندی و بنشانی چون بر آرد بی استخوان باشد همچنانکه در انگور گفتیم. و اگر شاخ درخت بشکافند و میخی از بید بدو فروبرند چنانکه با چشمهای او راست باشد و بنشانند و همچنین بر بی استخوان آرد و هر چه از این گونه کنند پیوند خوانند. آلو و شفتالو در آب نهند پس بجایگاهی که باد بر او نجهد بگسترانند یکچندی دیر بماند(نزهت نامه علایی).

چون خواهند که استخوان بنشانند در میان پوست نهند و بنشانند تا بر سر سرخ گردد. و اگر در اندرون استخوان به کارد نقش کنند و برهم نهند و ببندند و بنشانند هم آن نقش بر آلو پیدا شود. و به بادام و زردآلو همین فعل می توان کرد. و اگر ریشه درخت و آبخور که در میان باشد مانند پشم ازو بیرون کنند و ببندند و بنشانند چون بر آرد بی استخوان باشد(نوادرالتبادر).

امرود

چون درخت و اصل امرود به زهره گاو در گیرند زیانی نرسد(نزهت نامه علایی)، (نوادر التبادر). و اگر خواهی که امرود نگاه داری، تغاری پهن بستان و نمک در فکن هموار و امرود یک یک بر او نه دیرگاه بماند و تباه نشود(نزهت نامه علایی).

آنچه از نهال امرود در زمین خواهد بود شق کنند و مغز آن را بیرون کنند چنانچه از اصل چوب آن چیزی تراشیده شود. پس آن شق را با هم نهند و به لوخ(بردی. پاپیروس) ببندند و به سرگین گاو و گل خالص که ریگ نداشته باشد بیالایند و آن را نیشانند و نگذارند که زمین آن خشک شود و باید که دائم پر نم باشد تا آن وقت که برگ آن بیرون آید هر درخت امرود که به این نوع غرس کنند امرود آن نازک تر بود و آن صلابتی که در جوف(درون) دیگر امرودها باشد در آن امرود نبود(معرفت فلاحت).

انار

چون شاخ انار بنشانی باید که از آن شاخ باز بری که بر آورده باشد که اگر نه چنین باشد و بر نیاورده از بعد آن به دو سه سال دیگر به بر آید(نزهت نامه علایی). استخوان خرما با نمک در بن درخت انار نهی تباه گردد(نزهت نامه علایی).

بار بیشتر و نیکو

و اگر خایه ضفدع به بن درخت انار کنند بار بیشتر آورد و آبدارتر بود(فرخ نامه). و اگر در پهلوی درخت انار مورد بنشانندانار بر بیشتر آورد و خوش تر بود(فرخ نامه). و اگر خاکستر حمام با فُوَه(روناس) کوفته به هم بیامیزند و در بن انار انبار کنند انار بار بیشتر آرد و رنگ سرخ گرداند و نیکو(فرخ نامه). و گویند اگر آن گوشهای که در میان گلوی انار است به کوچکی از انار بیرون آرند انار بزرگ شود(فرخ نامه).

انار کفیده(ترکیده. از هم باز شده) که نیکو شود مغاکی اندر بن درخت انار بباید کند چنانک بیخش پیدا شود. آنگه سنگی گران بر آن بیخ نهند و بار بر سر کنند تا پوشیده شود سود دارد(فرخ نامه).

و اگر خاکستر حمام را به آب بیامیزند و در بیخ او(انار) فرو ریزند دانهای او بغایت سرخ شود(نفائس الفنون). و چون درخت انار بنشانند اگر در حوالی آن آهن بکارند قوی شود و ثمره بسیار دهد(نفائس الفنون). و در وقتی که گل کند پای آن را بیل گردان نموده قطعا آب ندهند تا وقتیکه انار بهبندد و بعد از آن بیل گردان دیگر نموده انبار ریزند و آب دهند و طریق آب دادن آن است که در هر سه روز یا چهار روز بیک دستور آب دهند که اگر چنانچه بتفاوت آب خورد انار آن اکثر شکافته و نابود میگردد و باید که در پای هر چمن جویه باشد که بطریق تاك آب خورد اما ملاحظه نمایند که آب در گردن درخت نیفتد و بعضی از دهاقین در محل سبز شدن پای درخت آن را بطریقی که جالینوس حکیم گفته بیل گردان نموده جرم ریزه و خاکستر با انبار آمیخته ریزید و تجربه نموده اند که شاخه های در روش(رشد و نمو) شده انار بسیار و خوشرنگ میدهد. اما خاکستر جهت خوش رنگ شدن انار است(ارشادالزراعه).

و جالینوس حکیم گوید که اگر سگ مرده اندر بن درخت وی در خاك کنند بار وی کلان آید و اگر درخت وی را از جای به جای دیگر بگردانند نیکوتر شود و بار بیشتر آرد(ارشادالزراعه).


انار بی دانه

اگر خواهند که اناری باشد که در میان او آب باشد و هیچ دانه نبود، بگیرند غرس انار و نیمه زیر او به دو نیمه بکنند، چنانکه هیج مضرت به چوب نرسد، آنگاه هر دو نیمه را بهم باز نهند و به نباتی که آن را به تازی بَردی(پاپیروس. لوخ) گویند بر یکدیگر سخت کنند. آنگاه به خاکی خَرد(گل سیاه لزج چسبنده) و سرگین گل کرده باشند بیندایند، آنگاه چندانکه از موضع شق تا بدانجا سه انگشت بگذارند تا بیرون بود و باقی در زیر زمین پنهان کنند و بگذارند تا بیخ کند. آنگاه آنچه بالای موضع شق بود ببُرند و بگذارند که آن درخت بروید و همه آب باشد(علم الفلاحه).

و اگر خواهند که انار ملیسی(شیرین و بی دانه) گردد شاخ انار را سر فرو باید گرفت و در زیر خاک باید کرد به وقت بهار و رها باید کرد تا آن وقت که بگیر و بیخ زند، آنگاه بن آن شاخه بباید برید تا سر در زیر باشد و بن بر زیر، آنگه چون انار آرد ملیسی باشد(فرخ نامه). و اگر خواهند که در رمان شحم نباشد، قصب او آن وقت که خواهند بنشانند، پاک کنند از آن خار که در میان او باشد. آنکه با همدیگر نهند، و به چیزی ببندند، که چون درخت تمام شود و ثمره آورد، هیچ شحم نداشته باشد. و اگر خواهند که دانه او سرخ بود، ورق تازه در آب اندازند، آب بکلی فرو برد(عجایب قزوینی).

و اگر خواهند دانه او(انار) را استخوان نباشد زیر شاخهای غرس او را بشکافند و درون را از بیخ پاک کنند و آنها را به گیاهی که به عربی بَردی خوانند یا به گیاه دیگر استوار ببندند و بکارند دانهای او همه آب شود(نفائس الفنون). و اگر خواهد کسی که انار بیدانه گردد آن قلم که خواهد کاشت نصف از وی شکافته مغزی که در میان آنچه روی باشد بیرون آورد آنگاه آن شکافته را برهم پیچید و بن آن شاخ را در قوچه(گودالی که برای کاشتن نهال می کنند) گذاشته از شق آن سه انگشت بر روی زمین باشد خاك ریزد چون سبز شود آنچه بر بالای شق بود ببرند و آب میدهند تا بالش کند چون ببار آید انار را دانه نبود(ارشادالزراعه).

زوج و فرد بودن تعداد دانه های انار

اگر دانه یک انار بشمری خرد یا بزرگ همه دانه های انار آن درخت همچندان باشد. بر سر انار چند تیزی باشد باز چکیده عدد پهلوهاش همچندان است اگر جفت باشد دانه جفت آید و اگر طاق باشد طاق(نزهت نامه علایی).

و اگر اناری از هم باز کنند و دانه آن بشمرند از آن درخت همه انار دانه همچندان بود. و اگر آن تیزی که بر سر گلوی انار باشد بشمرند و جفت بود دانه آن همه جفت باشد، و اگر طاق بود طاق بود(فرخ نامه). دانه یک انار بشمارند همه دانه های آن درخت چندان بود. بر سر انار چند بثری(برجستگی) باشد عدد پهلوهایش هم چند آن است. اگر جفت باشد دانه نیز جفت باشد، و اگر طاق باشد دانه < نیز> طاق باشد(نوادر التبادر) و (عجایب المخلوقات طوسی). و اگر قمع(برآمدگی) رمان را بگیرند و دانه او بشمارند، اگر فرد بود، عدد حساب رمان فرد بود. و اگر زوج باشد، عدد حساب رمان زوج بود(عجایب قزوینی). و گویند عدد دانهای انار یک درخت جمله یکسان بود(نفائس الفنون).

شیرینی و ترشی انار

اگر بن انار شیرین را اندکی باز کنی و سرکه در آن ریزی ترش گردد و اگر انگبین در بن انار ترش کنی شیرین شود. اگر سرگین خوک با کمیز مردم در بن درخت انار ترش کنی شیرین شود(نزهت نامه علایی).

اگر خواهی که انار ترش شیرین گردد کرکج نیک بکوب و در آب کن و در بن درخت ریز چنانکه به بیخ برسد شیرین گردد(نزهت نامه علایی). اگر بن انار شیرین اندکی باز کنند و سرکه در آن ریزند، انار ترش شود، اگر بن درخت انار ترش را باز کنند و انگبین در آن ریزند، انار را شیرین کند(عجایب طوسی). و اگر بوقت نشاندن او عسل فرو ریزند انار شیرین باشد و اگر سرکه که ترش شود(عجایب طوسی). و اگر در بن انار مغاکی بکنند آنگه ثفل(ماده ای که بعد از گرفتن شیره انگور باقی بماند) انگور و فُوَه کوفته و خون مردم و سرگین گاو اندر آن مغاک کنند به وقت انار، انار شیرین بود و نیکو(فرخ نامه). و اندر طعم گردانیدن آن چاره هست، اگر انگبین بجوشانند و در بن انار سخت ترش کنند شیرین گردد(فرخ نامه).

انار خواه در گرمسیر و خواه در سردسیر تا تمام سرما نخورد شیرین نشود. درخت انار شیرین را عمارت نیکو نکنند به مرور ایام ترش شود. و اگر انار ترش را عمارت نیکو کنند به مرور شیرین شود(آثار و احیاء).

صاحب الفلاحه گوید، اگر وقت نشاندن انار، قدری عسل بر وی ریزند، ثمره او بغایت شیرین شود، و اگر سرکه بر وی ریزند، ترش بود(عجایب قزوینی).

اگر انگبین در بن درخت انار ترش ریزند شیرین گردد. و اگر سرگین خوک با گمیز مردم در بن درخت ترش ریزند همان فعل کند(نوادرالتبادر). و اگر بوقت نشاندن او(انار) عسل فرو ریزند انار شیرین باشد و اگر سرکه که ترش(نفائس الفنون). و اگر بخواهند که انار ترش شیرین شود اصل درخت را ظاهر کنند آنرا بفضله خوک طلا کنند و به بول آدمی نضج دهند و چنانکه بود خاک پر کنند ترشی او برود(نفائس الفنون). و اگر بیخ درخت انار ترش را از خاك خالی کنند و عروق آن را بسرگین خوك آلوده کنند و بول آدمی بر آن ریزند و باز خاکها در آن موضع ریزند انار آن درخت شیرین شود(ارشادالزراعه) و (علم فلاحت).

نگه داشتن بر

اگر خواهی که پوست انار بنچکد، در بن آن درخت سنگی که از دریا آورده باشند بنه یا میخی از ارزیر بدو کوب یا صورت کژدمی از سرب کرده در زیر او پنهان کن همه بر درست بماند(نزهت نامه علایی).

همچنین شاخ با شکوفه بنشانی بر هیچ نچکد(نزهت نامه علایی).

صاحب الفلاحه گوید و اگر خواهند که ثمره او هیچ نیفتد و تلف نشود، قدری از مرقشیشای(سنگ سخت. سولفور طبیعی آهن) بحری بر شاخ او نهند، جمله با صلاح آید. چنانکه هیچ ازو نیفتد. و اگر مسماری(آنچه بدان چیزی را استوار کنند) سازند از ارزیز(قلع) و در زیر ساق او کوبند، همین عمل بکند. اگر صورت عقربی از ارزیز بر شاخی از شاخهای او نهند، همین فعل بکند و رمان او شکافته نشود(عجایب قزوینی).

اگر صورت کژدمی از سرب ساخته در زیر آن پنهان کنند بر درست آرد(نوادرالتبادر). اگر خواهند انار از درخت نریزد و آفت نرسد مرقشیشای بحری بر شاخ او بندید و اگر مسماری از زر در زیر ساق او دفن کنند همین فائده دارد و انار منشق نشود(نفائس الفنون).

و اگر پیاز عنصل در پای درخت(انار) کارند دانه وی شق نشود(ارشادالزراعه).و اگر در وقت نشاندن درخت انار گرداگرد نهال آن در حفره سنگ بچینند یا پیاز عنصل در بیخ آن درخت بنشانند یا آن درخت را سرنگون بنشانند چنانچه فروع شاخ در حفره بود انار آن شق نشود(معرفت فلاحت).


محافظت از سرما

اگر درخت انار را زمستان توانند خم نموده خار و خاشاك بر بالای وی گذاشته خاك ریزند که از سرما امن باشد. و بهار که دغدغه سرما برطرف شده باشد بیرون آورند مناسب خواهد بود بواسطه آنکه تاب سرما ندارد(ارشادالزراعه). درخت انار که ضعیف بود در زمستان سرما در آن زود اثر کند، آن را به برگ کدو و شاخهای درخت کدو بپوشانند از سرما محفوظ ماند. و اگر به وقتی که انار برسد برگ کدو و شاخ درخت کدو بر درخت انار نهند مرغان گرد آن درخت نگردند(معرفت فلاحت).

انجیر

نشاندن درخت انجیر

چون درخت انجیر خواهی نشاندن در آب و نمک باید نهادن یک ساعت آنگاه یک شب در میان سرگین گاو کردن و دیگر روز بیشاندن بر او طعم خوش دهد(نزهت نامه علایی).

درخت انجیر دراز عمر باشد و سالها بسیار بچه کند و مرتفع(زایل) نگردد و اگر عمارت کنند و اگر نکنند بیخ آن در زمین ثابت باشد. اگر سر آن را ببرند یا سرما آن را خشک گرداند باز از بیخ بجهد و ارتفاع نیکو بدهد و درخت انجیر را هم با بیخ نشانند و هم با شاخ(آثار و احیاء).

در معرفت درخت انجیر و کیفیت نشاند و پروردن آن و پیوند و عمارت و هر چه به آن تعلق دارد از مسافران هر ولایتی تفحص نموده شد که در بعضی ولایت که تمام سرد است انجیر می باشد و در بعضی ولایات ماوراءالنهر و خوارزم انجیر خوب می باشد. مولف کتاب آثار و اخبار(مراد خود ایشان رشیدالدین فضل اله است) گوید که در در تبریز که سردسیر است از ولایات دیگر چوب انجیر آوردم و در تبریز که هرگز انجیر نبوده نشاندم و آنزمان انجیرهای خوب پیدا شد و بسیار کشته و انواع انجیر هست و درخت انجیر بسیار هست انواع آن و اختلاف آن هم در رنگ و هم در شکل و هم در طعم و هم در خاصیت ظاهر چنان که بعضی سیاه و بعضی سرخ و بغضی زرد و بعضی سفید و بعضی زنگاری و بعضی عنابی باشد و هر یک از این رنگ ها نیز متفاوت الاحوال(آثار و احیاء).

صاحب الفلاحه گوید چون درخت انجیر خواهی نشانیدن اگر در آب نمک اندازی، زمانی آنکه در زیر سرگین گاو کنی سه روز آنکه بنشانی، طعم انجیر او بغایت خوب باشد(عجایب قزوینی).

و چون خواهند درخت انجیر کارند اگر انجیر را در میان آب نمک نهند و بعد از زمانی بیرون آرند و یکروز در سرگین گاو نهند و بعد از آن بکارند انجیر بغایت خوش طعم و شیرین باشد و اگر بآب زیتون او را آب دهند همین خاصیت دهد(نفائس الفنون).

و در موضعی که کارند باید که پناه باشد و سایه نبود و آفتاب بر آن عمل داشته باشد و در کنار آب و زمین نمناك نباشد، چه بسیاری آب و نم درخت انجیر را زیان میدارد. پس تخم آن را با سرگین گاو مخلوط سازند و آن را از لوخ بشکل ریسمان چیزی بسازند و این تخم و سرگین گاو بر آن بیالایند و نهر مستطیل در زمین بکنند که عمق آن یک شبر بود و آن ریسمان در آن نهر نهند و پرخاك کنند و همان لحظه آب دهند چون سبز شود همچنان بگذارند تا بلندی آن سه ذراع شود. پس از آن موضع، آن را بموضع دیگر نقل کنند و چون بلندی آن سه ذراع شود بموضعی که خواهند آن را نقل کنند و شاخ انجیر را خواهند که کارند سه روز اصل آن را در آب نمک گذاشته بعد از آن کارند و اگر سرگین تازه گاو آلوده کنند و بعد از آن کارند بهتر بود(ارشادالزراعه).

و شاخ انجیر را که خواهند نشاند سه روز اصل آن را در نمک آب بگذارند و بعد از آن بنشانند و اگر به سرگین گاو تازه آلوده کنند و بعد از آن بنشانند بهتر بود. و بعضی در اسفل نهال انجیر که در حفره بود دو بیضه یا سه بیضه نهند بار بسیار آورد. و اگر شاخ انجیر را سرنگون نشانند چنانچه فروع شاخ در حفره بود آن درخت بسیار بلند نشود و میوه آن درخت بسیار بود(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).


نگه داشتن بر، و نیک و زود رسیدن بر

بن دانه، آنجا که سوراخ باشد، به زفت بیندابی، زود پخته شود(نزهت نامه علایی).

و اگر در بن درخت سرو گوسفند نهی چنانکه بیش دو انگشت بر زبر باشد و آب و باران در او ایستد بر نیکو آرد و هیچ نیفتد. و اگر قدری آب زیتون در بن درخت ریزی یا خرچنگی در زیر درخت بنهی یا اندکی نمک یا سوسن آسمان گون بر نگاه دارد. عنصل را خاصیتی است در نگاه داشتن برها چون در بن درختان بکارند(نزهت نامه علایی).

آب گرم بر انجیر ریزی زود تباه شود(نزهت نامه علایی).

درخت انجیر کی(که) بار بریزاند، عنصل در زیر آن کارند، بار نگه دارد(عجایب طوسی).انجیر که بار کم آورد از درختی دیگر شاخی ببرند و از شاخ انجیر بیاویزند بر نگه دارد و بار بسیار آورد. و اگر سوسن از شاخ او بیاویزند بر نگاه دارد(فرخ نامه). اگر سرو گاو به بیخ انجیر فرو برند زودتر برسد(فرخ نامه). اگر چنانچه در بن درختش سرو گوسپند نهند که تنش دو انگشت بر زیر باشد و آب باران درو بیستد نیکو بر آرد و هیچ نیفتد. و اگر در زیر درخت یک خایه مرغ نهند دانه بزرگ شود. و اگر خرچنگی با قدری نمک در زیر درخت نهند بر نگاه دارد(نوادر التبادر). درخت چون میوه نیارد، سیما درخت انجیر یک خرچنگ با چوب پودنه جویباری بر آن بندند بر بسیار آورد و آنچه دارد نیفتد(نوادرالتبادر).

و اگر در زیر درخت انجیر خرچنگی را دفن کنند باندک ملح و سوسن آسمانجونی، ثمره او نگاهدارد و چنانچه هیچ نیفتد و بغایت شیرین بود(عجایب قزوینی). و اگر در زیر درخت انجیر عنصل بکارند ثمره او نیفتد(نفائس الفنون). و اگر عروق درخت انجیر را به شاه توت آلوده کنند انجیر آن درخت ساقط نشود(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).

و اگر نمک را نرم بسایند و بیخ درخت انجیر شکافی کنند و این نمک در آن ریزند، انجیر آن درخت زود پخته شود و ساقط نشود(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت). و اگر سرگین کبوتر و فلفل و روغن کنجد هر سه برابر باهم بیامیزند و انجیر را که خام باشد بآن بیالایند زود پخته شود و اگر نمک را نرم بسایند و بیخ درخت انجیر شکافی کنند و این نمک در آن ریزند، انجیر آن درخت زود پخته شود و ساقط نشود(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).

دفع آفات

و اگر پیاز عنصل در بیخ درخت انجیر کارند آن درخت و میوه آن از کرم سلامت ماند و انجیر آن را شیره سفید نبود. و اگر بیخ درختان یا از میوه آن کرم پیدا شود بیخ آن درخت را از خاك خالی کنند چنانچه عروق آن ظاهر شود. پس پر خاکستر کنند و روی آن پرخاك کنند، آن کرم آخر شود(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).

و مناسب آن است که هرساله در زمستان اگر توانند درخت انجیر را خم نموده خار و خاشاك بر بالای آن گذاشته خاك ریزند که از سرما ایمن باشد و در بهار که دغدغه سرما برطرف شده باشد برون آرند(ارشادالزراعه).

چند رنگی شدن انجیر

یک دانه انجیر سیاه و یک دانه زرد در آب کنی تا دانه ها بهم بشود آنگاه جملت در جایگاهی بکاری تا همه بهم بروید، چون بر دهد سیاه و زرد بر یک درخت بیاید(نزهت نامه علایی).

انجیر را نیز مانند مو می توان چند رنگ کاشت(نقل به معنی از فرخ نامه).

و چون خواهند که انجیر به رنگ های مختلف از یک درخت حاصل آید، به موجبی که شرح آن به درخت تاک داده شد. و شاخ های هر رنگ بر یکدیگر بافند و به ریسمان بربندند و بکارند همه یکی شود. و به الوان انجیر بارآورد(آثار و احیاء). اگر دو سه شاخ انجیر که هریک از درختی بود و لون آنها مختلف بیکدیگر، ببندند از لوخ، دو شاخ را در یک حفره کارند و بیخ آن پرخاك و روث(فضله حیوانات) در آب کنند و آب دهند، چون سبز شود، فروع سبزشده را پهلوی هم آورند و محکم بربندند و بگذارند که تا بهم متصل شوند پس اگر خواهند همچنان بگذارند و اگر خواهند آن را در روی زمین برند و بموضع دیگر نقل کنند و چون آن درخت ببار آید انجیر آن برنگهای مختلف شود(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).


کتابت روی انجیر

و اگر بر شاخ انجیر نقشی کنی، یا چیزی بنویسی، مانند آن بر انجیر پدید آید(نزهت نامه علایی). اگر بر شاخ انجیر نقشی کنند، بر انجیر همان نقش پدید آید(عجایب طوسی). و گفته اند که اگر بر طرف شاخ درخت انجیر که در زمین خواهد بود چیزی بنویسند که چون به بار آید انجیر ها آن کتابت ظاهر نماید(معرفت فلاحت).

نگه داشتن انجیر

اگر خواهند که انجیر از جایی به جایی برند و تباه نشود سبوی نو بباید گرفت و سه انجیر به زِفت بحری(صمغ خشک شده درخت صنوبر) بباید آلود و یکی در بن سبوی باید نهاد و انجیر در باید گرفت تا نیمه و یکی دیگر در نیمه نهند و انجیر درکُند تا سر و یکی در سر نهد. هر کجا برود تباه نشود(فرخ نامه).

بادام

چون بادام به سرگین تر بمالند یا در انگبین نهند درخت نیکو ببالد. و اگر مغز از پوست جدا کنند چنانکه خراشیده نگردد و بنشانند دست شکن برآید. چنانکه در گوز گفتیم. چون از درخت باز کنند و بگذارند تا پوست سبز از او جدا شود آنگاه به آب نمک بشویند و در آفتاب نهند نیکو گردد(نزهت نامه علایی).

بادام را اگر بشکنند، چنانک زخمی بر مغز وی نیاید و آنرا بکارند بی استخوان، بار وی پوستی تنک دارد، دست شکن همچون جوز دست شکن و این سخت شگفت اندیشه کرده اند(عجایب طوسی). و اندر شیرین گردانیدن بادام تلخ چاره هست.اگر بن بادام تلخ بکاوند و سرگین خوک در آن کنند با نمک بسیار و آب دهند شیرین گردد، والله اعلم(فرخ نامه)

بنفشه

کیفیت آن بحسب اب و هوا متفاوتست. بهترین بنفشه در شوشتر بعمل آید و بسیار زرع کنند و خوش بوی تر شود. و طبیعت آن آنست که در کنار بیشه ها و چشمه ها و جویها و زمین نمناک بسیار شود مانند مازندران و گیلان. و آنچه در میان درختان و سایه بروید کم بو شود و رنگ آن سفید گرردد. و بستانی بهتر از صحرائی باشد(آثار و احیاء). و بهر دو سال زیادتی آنرا بر باید کند و بر مواضع دیگر نشانند. چون بسیار انبوه شودگل زیاده نتواند داد و باید نگذارند که علف دیگر در میان آن برآید. و در سردسیر و فصل پائیز کم و بیش گل می دهد و بسیار خوشبو می باشد(آثار و احیاء).

به

هر کجا به باشد و انگور بنهند تباه گردد و در انبار با هم نباید نهادن. اگر خواهی که به بسیار گاه بماند در برگ انجیر نِه و در میان گل کن تا دیرگاه بایستد و سیب همچنین(نزهت نامه علایی).

اگر سگی مرده اندر بن درخت ی انبار کنند آبی های آن درخت گران آید(فرخ نامه). و گویند هیچ آبی نیکوتر از نیسابور و سمرقند نیست. و گویند ایشان بر یک درخت پنج یا شش آبی که نیکوتر و راست تر بود بگذارند و باقی بچینند، و اول چون گل بریزد و آبی پدید آید همه را به روغن زیت چرب کنند، آنگاه این پنج شش کی نکوتر بود به کاغذ اندر گیرند تا به غایت رسد، آنگاه از درخت باز کنند و بنهند. یکی از آن به صد درم قیمت کنند(فرخ نامه). و پارسیان گویند که آبی از درخت باز کنند بیآزار و به برگ نی اندر پیچند، پس مغاکی بکنند تا میان مرد، آنگه یک نیمه از آن مغاک پر ریگ کنند، پس آبی اندر مغاک نهند بیآزار و به برگ نی زبرش بپوشند و ریگ بر زبر آن پوشند تا هموار شود. پس هر پانجده روز آب بر زیر آن میریزند. چنانک برانند تا یک سال آن آبی بماند. سیب نیز همچنین باز توان داشت(فرخ نامه). و گویند ایشان بر یک درخت پنج یا شش آبی که نیکوتر و راستتر بود بگذارند و باقی بچینند، و اول چون گل بریزد و آبی پدید آید همه را به روغن زیت چرب کنند، آنگاه این پنج شش کی نیکوتر بود به کاغذ اندر گیرند تا به غایت رسد. آنگاه از درخت باز کنند و بنهند یکی از آن به صد درم قیمت کنند. و اندرو خاصیت است(فرخ نامه).

گوینداگر آبی را در زیر جو نهند دیر بماند. . گویند هیچ جای، آبی نیکوتر از نیسابور و سمرقند نیست(فرخ نامه).

درخت آبی و انار وصل کرده تا نکوتر شود و بار بیشتر آورد(فرخ نامه). اگر جایی که آبی بود انگور نهند تباه گردد، و در انبار به هم نباید نهادن(آثار و احیاء) و (نوادر التبادر).

گویند که هر کس درخت به را نتوان پیراست و بی پیراستن نیکو نبود. و این معنی در هیچ ولایتی دیگر ندانند و بجای نیاورند. لاجرم به ایشان خوب و آبدار و خوش طعم و پر بوی نباشد و نتوان خوردن. به را به جهت آن آبی گویند که آن را آب زیاده از همه درختان میوه دار باید داد(آثار و احیاء).


جالینوس حکیم گوید که چون نهال پای جوش کارند و سبز شود اولی آن بود که بموضع دیگر نقل کنند که خوب روش میکند. مناسب است و حقیقت آنکه درخت به را آبی گویند آنست که آن را آب بسیار باید داد و از همه درختها بیشتر آب خورد و چون آب کم یابد ثمره آن خشک و خورد بود و قاعده و دستور آن است که هر نوبت که به را آب دهند چنان سازند که یک ذرع ساق درخت در آب باشد و هرگاه که زمین آن خشک گردد بار دیگر بهمان قرار آب دهند و طریق آنست که به را بر کنار جوی آب کارند که پیوسته آب در پای وی باشد و اگر به در تابستان تشنگی خورد، ریشه وی نقصان یافته برگهای وی زرد میشود در آب دادن ملاحظه تمام نمایند و اگر خواهند که در زمستان به را نگاه دارند چون از سبزی بیرون آمده سفید شده باشد تا بیست روز آب ندهند بعد از آن آب داده تا بیست روز دیگر گذارند که بر قاعده برسد و باز نمایند و اگر در این ایام آب دهند بعضی گل پیدا کرده بعضی دیگر شکافته ضایع میشود و چون بدین نوع عمل نمایند به آن آبدار و خوش طعم باشد. و شوره که از خانه کهنه های قدیمی حاصل شود نرم ساخته در پای آن ریزند نوچه خوب پیدا نموده بهی بدستور سابق بزرگ شود(ارشادالزراعه).

بیدمشک

این درخت را بلخی خوانند و شکوفه را به تازی لحیه التیس خوانند مانند پشم سرخ باشد. اگر به قرع و انبیق(دستگاه تقطیر) مصعد کنند چنانکه آب گُل بگیرمی بعد سالی بر هر یک رطل(معادل صد مثقال)، پنج درم(یک درهم معادل 7/0 مثقال) قرنفل(میخک) برنهاده باشند، آبی خوش بوی بیاید و اگر اندکی کافور بیاری آن برند غایت(بغایت نیکو) گردد و اگر همچنان بگیرند که آب مشک بید بهتر آید، و آن است که بید بویا در آب گل کنند و عرق آن بتصعید گیرند و بپرورند تا خوش بوی گردد و بغایت بود(نزهت نامه علایی).

فصل پنجم : در معرفت کشتزار به تخصیص

بادیان (رازیانه)

در حَمَل (فروردین ماه) چون کارند و انبار و آب دهند تا سی سال محصول میدهد و برنمیافتد اما مناسب آنست که بذر وی را بوته کارند و نیافشانند(ارشادالزراعه).

بادنجان

بادنجان چون به پیه گداخته برکشند یا به موم، و بیاویزند مدتی تازه بماند و تباه نشود و در میان گل همچنین(نزهت نامه علایی).

و در ولایت گرمسیر(باذنجان) بهتر شود از سردسیری بعلت اینکه از سرما زود متاذی(آسیب دیده) شود و دیر بزرگ شود و دیر ثمره بدهد(آثار و احیاء).

باذنجان که در اول بار دهد شیرین تر از آن باشد که پس تر دهد. وقتی که هوا خنک شود باذنجان را طعم اندک تلخ گردد و اکثر بواسطه خنکی و سرما شیرین تر شوند مانند کاهو و ترب و کاسنی و شلغم و کزر(هویج) و خربزه و هندوانه و نی شکر و زرت و امثال آنها(آثار و احیاء).

هر گاه بخواهند از برای زمستان تازه نگاه دارند باید که موم خالص را بگدازند. اول باذنجان را در میان یخ آب گذارند تا سرد شود. بعد از آن در موم گداخته بزنند تا در آن افسرده شود و باید که موم هم پر گرم نباشد. اگر بسیار گرم باشد باذنجان را گرم کند و زود بپوساند. چون بدین موجب که مذکور شد دو نوبت به موم زده باشند کفایت می کند و او را نگاه می دارد و تازه می ماند. در هر وقت که خواهند بپزند موم را از آن باز کنند. از موم چیزی کم نشود و آن غرض هم حاصل شود(آثار و احیاء).

در میان دهاقین مشهور است که باذنجان در زمین پناه و کود و خاكروبه کوچه مع انبار گاو و پی درپی آب و ساو(وجین علف هرز)، مناسب است هر چند انبار بسیار دهند فائده تمام دارد(ارشادالزراعه).

باقلا

صاحب الفلاحه گوید، که اگر باقلا، در آب نطرون(نوعی نمک. بوره) کرده بکارند زودتر از <دیگر> باقلاها برسد(عجایب قزوینی). در محلی که باقلا گل کند اگر کسی در میان آن رود بیم بیماری است بواسطه آنکه متعفن است و تأثیر تمام دارد(ارشادالزراعه). چون باقلا گل کند و ماشوره(سفت شدن ساقه و جوانه زدن) بندد آب دهند و اگر قبل از آن آب دهند بدستور(با قاعده) ماشوره نمیبندد و زور بر برگ و شاخه مینمایند و بعد از آن در آب دادن تقصیر نکنند که فایده بسیار دارد(معرفت فلاحت). و تخم باقلی را یک شبانه روز در آب آغشته کنند و بعد از آن بکارند دان های آن بزرگ شود. و اگر قدری تخم جو با آن زراعت کنند زودتر برسد(معرفت فلاحت).

باقلای مصری

صاحب الفلاحه گوید، اگر کسی خواهد که ترمس کارد، آنوقت باید که شب و روز مساوی باشد. و نباید که از بهر او باران خواهد. و چون بروند و گاو در آن زمین کنند، پیش از آنکه گل آورد، و هر چه قریب بود، در میان آن بخورد. گاو در آنوقت، ترمس نخورد زیرا که تلخ بود. و این از خاصیت ترمس است. که اگر در زمینی کارند، سه بار بر دهد در آن زمین، و حب و ثمره او تلخ طعم بود(عجایب قزوینی).

ترمس را سه شبانه روز در آب آغشته کنند تا تلخی آن کمتر شود و بعد از آن بکارند (ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).

بقول

اگر بزر بقول را با اژغون مخلوط ساخته زراعت کنند از کرم و آفت طیور محفوظ ماند خاصه شلجم(شلغم) و ترب(معرفت فلاحت).

و در هر موضع که کرنب و باقلا زراعت کنند، بقول که در حوالی آن بود از پشه محفوظ ماند(معرفت فلاحت). و اگر بزر بقول را در آبی که کَبَر در آن جوشیده باشند آغشته کنند یا با حنظل در آب آغشته کنند و بعد از آن زراعت کنند از کرمان و مرغان و همه آفات محفوظ ماند(معرفت فلاحت). و سماد(کود) بقول بهتر آن است که از ارواث(جمع روث) خیل(اسبان) و بغال(استران) و حمیر(الاغ) بود. اما باید که کهنه بود(معرفت فلاحت).

برنج

و شالی را که دو روز در آب نموده باشند بر روی آن بقرار جریب ده من بذر نمایند و یک شبانه روز گذارند که آب و لای بر روی بذر نشیند و بعد از آن تا محلی که رفع شود، آب روان در میانه آن باشد و چون در میانه آب سبز شود تا پانزده روز خبردار بوده ملاحظه نمایند که چغوك(گنجشک) سر تیش(جوانه) آن برنکند که قرمه(سوختگی) بواسطه آن پیدا میکند و اگر احیانا کشش بر روی آن بسیار شود که آب بآسانی نگذرد دو روز آب را باز بندند که چون کشش خشک شود دیگر آب را بدستور دهند و در پانزدهم میزان میرسد(ارشادالزراعه).

پیاز

چون خواهی پیاز کشتن، پوست از او جدا باید کردن و بیخ و ریشه او همچنین به بیست روز پیشتر و زمین نرم خواهد شیار کرده و به بیل کوفته و چندانکه پیاز به زیر زمین فرو بری بهتر و نیکوتر باشد و در وقت کشتن زمین نمناک نباید. و به وقت فرو شدن ثریا بکارند و به وقتی همچنین از زمین برآرند تا بهتر آید و شیرین تر و سیر نیز همچنین گفته آمد(نزهت نامه علایی).

صاحب الفلاحه گوید، که چون خواهند که پیاز بکارند، پوست بدر از آن باز کنند و ثمره او بغایت خوب بود. هر چند که نزول او در زمین بیشتر بود، قوی تر باشد. و باید که آنوقت که خواهند کشت وقت طلوع (باشد) تا ثمره او بغایت باشد(عجایب قزوینی).

صاحب الفلاحه گوید، اگر بذر حلب با تخم پیاز بیامیزند از دود(کرم) سلامت بماند بذر او(عجایب قزوینی). چون خواهند زود بدست آید در پائیز بکارند. چه در وقت بهار سبب بارندگی دیرتر بروید. و باید زبل و خاکستر دهند. و چون در پائیز خواهند برکشند، بن آنرا جهت زمستان نگاه دارند و بوقت زرع پنبه کارند. و زمین آنرا از دغل پاک سازند. و در اوایل آب بسیار باید داد و هر نوبت زبل باید انداخت. و در تابستان چهل روز نباید آب داد و الا به تخم آید و بن کند(آثار و احیاء). و تخم پیاز که به جهت کاشتن گیرند هم اندکی از پیاز باز نشانده گذارند تا به تخم آید. و پیازی که در زمستان باید نگاه داشت باید خشک کند. چندانکه خشک تر شود بهتر ماند و الا شاخ تازه بیرون کند و به زیان آید(آثار و احیاء). و اگر تخم پیاز را بوقت آنکه میکارند پوست باز کنند و بکارند پیازیکه برآید نیک باشد و باید که زمین بوقت زرع او نمناک باشد هر چند تخم او را بزمین بیشتر فرو برند بهتر برآید و اگر زرع و حصاد(درو) او در وقتی حفظ بذر واقع شود که ثریا فرو رفته باشد پیاز شیرین و خوش طعم شود(نفائس الفنون).


ترب

اگر خواهی که ترب بزرگ آید، بر آن اندازه که ترا باید، چوبی به زمین نشان و بیرون آر. و کاه در آنجا کن. آنگاه تخم ترب با سرگین بر زبرش بکار که چندانکه بچوب کو کرده باشی، ترب بدان اندازه بیاید(نزهت نامه علایی).

صاحب الفلاحه گوید اگر خواهند که فجل(ترب) بزرگ شود، چوبی را بر زمین فرو برند، بدان مقدار که خواهند، فجل بروید و آنکه چوب را بیرون آرند. و جای او را پر از کاه کنند، و در آنجا بذر ترب بکارند. و بالای آن سماد ریزند. که در آن حفره ترب بروید، به مقدار آن چوب و اگر بذر او را انگبین کنند، آنگه بکارند، ثمره او شیرین بود(عجایب قزوینی).

چون خواهند که ترب بکارند و بن آن بزرگ شود در آخر تابستان باید کشت به سبب آنکه تا هوا سرد نشود بن ترب در زمین قوی نگردد و در هوای گرم، آن بن بزرگ نشود. باید از تخمی بکارند که از تخم باز نشانده گرفته باشند تا نیکو شود چنان که در باب کزر گفتیم(آثار و احیاء).

اگر خواهند که ترب بزرگ شود چوبی بزمین فرو میبرند بمقداریکه خواهند و چون بیرون آرند تخم ترب بجای آن بنهند و بر بالای آن سرگین بریزند ترب بمقدار آن چوب که قالب بوده باشد دراز شود(نفائس الفنون).

اگر خواهی که ترب بزرگ آید بر آن اندازه که ترا باید، چوبی در زمین نشان و بیرون آر و کاه در آنجا کن. آنگاه تخم ترب با سرگین بر زبرش بکار. که چندانکه به چوب کو کرده باشی ترب بدان اندازه بیاید. طعم خوش و لطیف دهد(ارشادالزراعه). و اگر تخم ترب را در عسل یا در نبیذ(شراب) مویز که شیرین بود آغشته کنند، سه روز بعد از آن زراعت کنند آن ترب شیرین بود(معرفت فلاحت).

تره

هنگام زرع آن(کراث. تره) پاییز که هوای آن سرد نباشد و زمین آن بغایت معمور باید و زبل و خاکستر با هم دهند(آثار و احیاء).

چغندر

اگر خواهی که چغندر بزرگ شود و نیک آید سرگین گاو اندر زمین فکن تا چون بروید و برگ پدید آرد یک شاخ باز کن و سفال پاره ای خرد یا یک دانه ریگ در او نه تا چغندر پهن شود و طعمش خوش آید(نزهت نامه علایی). صاحب الفلاحه گوید، اگر زمین به سرگین بسمه(باسمه) کنند، اصل او قوی شود(عجایب قزوینی).

هر چند زمین آنرا بیشتر عمارت کنند و خاک کهنه و زبل در آن ریزند بزرگتر و قوی تر گردد و بر مرزها(کشتزارها و باغ ها) و تره زارها و بادنجان زار نشانند نیکوتر شود. و چون خواهند چغندر بن آن بزرگ، هم از ابتدا، بتدریج برگ آن میبرند. و هرگاه گودی را بزرگ بکَنند و از ریگ و سرگین گاو با هم آمیخته، پر کنند و بر روی آن چغندر بکارند، چون بروید شاخ آن تخمها یکی شود و بزرگ گردد به حدی که آن گود را پر کند و بغایت بزرگ شود. کزر و ترب و شلغم نیز چنین توان کرد(آثار و احیاء).

و اگر بخواهند چغندر بزرگتر شود حوالی آن از خاک خالی کنند چنانچه ظاهر شود و آنرا به سرگین گاو تازه آلوده کنند و پر خاک کنند. پس آنچه از آن بروی زمین باشد بکارد شق کنند و سفالی یا سنگی بقدر همان شق در آن شق نهند بغایت بزرگ شود(معرفت فلاحت).


خربزه

این عبارتی پارسی پهلوی است یعنی هربوزد، از آنچه بوی او بر همه غالب دارد(نزهت نامه علایی).

کاشتن

گویند تخم خربزه کهن نیک آید و با خاکستر بپرورند(نزهت نامه علایی). زمینی که یک نوبت خربزه کارند، تا مدت های دیگر نتوان کشتن. چه اگر بکارند نیکو نیاید(آثار و احیاء). و خربزه را در هر زمین که یک مدت بکارند تا مدتهای دیگر نتوان کاشت چو اگر بکارند نیکو نیاید(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت). و در زمینی که سال پیش جواری(ذرت) کشته باشند چون خربزه کارند بغایت نیکو آید و ثمر بسیار دهد و کم آفت بود(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).

انبار

خربزه غذاء بسیار خواهد و هر غذائی که در آن زمین باشد تمامت را خربزه به خود بکشد و تا سال ها به خود نیاید(آثار و احیاء).

دفع آفات

دیگر آنکه در زمینی که خربزه در او کارند مستعد رستن علف های غریب می شود. که آن خربزه را زیان می دارد. به علت آنکه چون زمین جالیز را به زبل و غیره عمارت تمام کنند به واسطه برگهای آن که زمین را پوشاند نم بسیار در آن بماند و عفونت از آن بازدید می شود. و آن زمین مستعد رستن علف ها و گیاهان بسیار می شود و قوت زمین را می برد. از آن جهت دیگر آن را نکارند. دیگر آنکه زمینی که نمناک باشد مثل مرغزار ها خربزه او بزرگ و تازه تر می شود. و لاشک هر چیز که رطوبت بیشتر بود از آن بخارات مرتفع شود. و طبیعت بخار آبی که از آن برخیزد مقتضی آن باشد که از آن حیوانات متنوع بیشتر شود. و در چنین مواضع انواع پشه و حیوانات کوچک سیاه بر درخت بازدید می آید. به سبب شبنم و بخارات مختلفه. و همچنین جائی که خربزه کشته باشند، بخار تری جالیز و بخار درخت باغات به تری زمین اضافه شود. یا ابری در هوا پدید آید و هوا تغییر یابد اضافت آن شود. و از آن انواع حیوانات که بر درخت بید باشد بازدید می شود. و از آن به برگ جالیز می نشیند و در آن اثر می کند و شیرینی را از آن باطل می کند. مثل آنکه گویند شیرینه گرفته است. و نیز بعضی کرم بازدید می شود که خربزه را می زند. از بوی برگ خربزه و نم زمین کرم ها در بیخ آن به هم می رسد. و بیخ آنرا می خورد. و این همه آفات سبب بخارات و نم می باشد. و اگر زمین خشک و حوالی آن چیز رطوبی نباشد آن حیوانات متولد نشود. و بخاری که در هوا بازدید می باید، اکثر از بخارات زمین و درختان است که متصاعد می گردد و اضافه آن می شود. خربزه را نم و رطوبت بسیار زیان می دارد. نه آن است که خربزه را آب باید کم داد. بلکه باید آن را بر وجهی آب داد که آن خلل ها که گفته شد واقع نگردد تا آن را سودمند بود. اگر در زمین ریگ زار بکارند ریگ نم را نگاهدارد و قطعا نگذارد که نم از آن بیرون رود. و خربزه از نم آن سودمند می باشد بی آنکه از آن بخارات برخیزد. و به موجب مذکور این آفت ها متولد نشود. دیگر در زمین های شورمزه خربزه نیکو شیرین آید(آثار و احیاء).

و اگر کرم در افتاده بود، آنرا در آفتاب بجوشانند. و < خربز > دیگر به آن رش کنند، دود در وی نیفتد(عجایب قزوینی). و اگر اصل سوس(سوس شیرین بیان است. اصل سوس ماده ای که است که پس از جوشاندن ریشه شیرین بیان و تبخیر آن بدست می آید.)اصل سوس را در آب بجوشند و تخم خربزه در آن آغشته کنند و بعد از آن زراعت کنند از کرم محفوظ ماند(معرفت فلاحت).

شیرین شدن

تخم او به وقت گل خوش بوی گردانی و آن است که یک شبانه روز در میان گل تازه نهی و برداری و دیگر باره گل تازه بر او ریزی، چند بار. چون این تخم بکاری از خربزه بوی گل آید و خوش بوی باشد. و اگر تخم در شیر یا در انگبین نهی و بکاری خوشتر آید و شیرین تر(نزهت نامه علایی). دیگر در زمین های شورمزه خربزه نیکو شیرین آید(آثار و احیاء). صاحب الفلاحه گوید، اگر شحم خربزه را در شیر و انگبین کنند، آنگه بکارند، خربزه او بغایت شیرین شود(عجایب قزوینی).

و اگر قصبان حاج(خارشتر) یا اشترقاز(ریشه گیاه انگدان) گیاهی بشکافند و تخم خربزه در شکاف او نهند، خربزه بزرگ و شیرین بار آورد. و در خوارزم چنین کارند. زیرا که صحرای او همه یکسان است. و بر آن ریگ، اشترقاز بسیار روید(عجایب قزوینی).

صاحب الفلاحه گوید، اگر تخم خربزه در میان گُل نهند، تا بوی گل گیرد. آنگه بکارند، از خربزه بوی گل آید(عجایب قزوینی).

و اگر خواهند که خربوزه شیرین باشد تخم او را پیش از آنکه بکارند در میان شیر و عسل نهند چندان که اثر هر دو در تخم ظاهر شود بعد از آن بکارند خربزه آن بغایت شیرین بود و اگر تخم را در میان شاخ اشترغاز یا جاج(همان حاج) که آن خاریست که ترنجبین برو نشیند چنانکه اهل خوارزم کنند و بکارند شیرین تر باشد(نفائس الفنون). و بعضی فالیزکاران تجربه کرده اند که اگر بذر را چند روز در دود گذارند، که دود خورده باشد، خربزه آن شیرین شود(ارشادالزراعه).

چون در محل بذر نمودن تخم را در آب نموده از جرم پاك سازند و یک شب در شربت عسل بگذارند خربزه آن بغایت لطیف و شیرین میشود و از آفت ایمن میماند. چون محل بذر شود بسه دفعه کاشته محافظت مینمایند(ارشادالزراعه). و اگر تخم خربزه با گُل خشک کوفته سه روز در آب آغشته کنند پس زراعت کنند از آن خربزه بوی گل آید. و اگر آنرا در عسل و شیر آغشته کنند سه روز و بعد از آن زراعت کنند خربزه آن به غایت شیرین بود(معرفت فلاحت).


خیار

و به استرآباد علی الخصوص و دیگر جای رسم است که خیار بادرنگ(خیار سبز) به تیر ماه نیز بکارند و از پاییزی خوشتر و بهتر آید(نزهت نامه علایی). و در آنچه در اوایل که تخم خیار کشته باشند آن را آب ندهند به موجبی که در باب خربزه یاد کرده آمد. تا وقتی که برودت هوا کم شود همان حکم دارد. چون خواهند که زود برسانند کاسه از سرگین ساخته بر سر آن نهند همان حکم دارد. لیکن خیار را احتیاج به زبل بسیار نباشد یا زمین آن شور مزه باشد مثل خربزه(آثار و احیاء).

شیرین شدن

و اگر(تخم او) در انگبین نهند، شیرین مزه گردد(نزهت نامه علایی). و اگر تخم او در عسل آغاز و پس بکارند، خیار شیرین تر آید(فرخ نامه). و اگر(تخم خیار را) در عسل نهند، و آنگه بکارند، قثای(خیار) او شیرین بود(عجایب قزوینی). و اگر تخم او(خیار) را در میان شیر و عسل نقوع(خیس کردن) کنند و بکارند خیار شیرین و خوش طعم شود(نفائس الفنون).

دفع آفت

و اگر خواهند که دود در وی نیفتد، چیزی از نانخواه با شحم وی بکارند(عجایب قزوینی).

زود رسیدن

صاحب الفلاحه گوید، اگر خواهند خیار زود برسد، تخم او را در طقاری بکارند. و از آفتاب بیرون تا غروب آفتاب باشد. و اگر باران باشد، بر باران عرض کنند. ... چون زمستان به آخر رسد، به زمین نقل کنند. آنچه از زمین بروید، چیزی از ورقها، بالای آن بگیرند. که آن خیار آورد پیش از آنکه خیارها برسد(عجایب قزوینی).

بزرگ شدن بر

اگر تخم او(خیار) با شکوفه بنهند بر بزرگ آرد و بسیار(نزهت نامه علایی).

اگر خواهی که خیار دراز گردد، بنزدیکی آن کاسه ای یا تغاری پر آب بنه. چنانکه مقدار چهار پنج انگشت میانه دارد. چون خیار سوی آب یازد، دیگر باره لختی دورتر برند که همچنین می افزاید. و هر کجا خشکی بیند بکاهد و این نگاه باید داشتن(نزهت نامه علایی).

اگر خواهند کی دراز گردد، کاسه پر آب پیش وی بنهند تا آب را می بیند و خود را به آن می کشد و چون خشکی بیند کاهد(عجایب طوسی).

و اگر خواهند که خیار بغایت دراز شود ظرفی را که سرش فراخ باشد پر آب کنند و بنزدیک خیار چنانکه میان او و میان خیار چهار انگشت باشد بنهند و چندان که خیار نزدیک میشود دورتر میبرند تا بغایت دراز شود(نفائس الفنون).

ثمره بسیار

و اگر خواهند که بیشتر از همه نو باوه خیار بیاورند تخم او را در دیماه در آنیه(ظرف) خزف(سفال) بزرگ بکارند و هر گاه که آفتاب گرم شود بیرون می آورند و چون آفتاب فرو می رود به جای گرم نقل میکنند و بر عادت آب میدهد و نگاه میدارند تا زمستان بگذارند. بعد از آن زمینی از برای او مهیا کنند و آنجا بکارند بزودی بزرگ شود و ثمره دهد(نفائس الفنون).

و اگر تخم او را معکوس بنهند ثمره بسیار دهد (نفائس الفنون).

نقش بر خیار

صاحب الفلاحه گوید، که اگر قثا خواهند که بر صورت حیوانات یا بر شکلی از اشکال مثلث یا مربع یا مخمس باشد، قالبی بستانند. و آن قثار را در آن قاب نهند. آنکه هنوز کوچک باشد، و قالب را بر آن سخت ببندند. چنانکه هوا در میان آن نرود. چون قثا بزرگ شود، آن قاب را گیرد بر شکل قالب بود(عجایب قزوینی).


خربزه و خیار

تخم خیار و خربزه و آنچه بدین ماند اگر به روغن بمالند و بکارند تلخ آید. و پالیزبان چون نداند و تخم در کیسه ای یا در جایگاهی روغن آلوده کند، هر آنچه بدو آلوده گردد و بوی روغن گیرد تلخ آید(نزهت نامه علایی).

تره زار و خیارزار

و اگر سر خر اهلی را در تره زار یا خیارزار برافروزند زود برسد(نوادرالتبادر). اگر خاکی را که سرگین درو آمیخته باشد، همچنانکه زور خیارزارهاست، بستانند و در خنوی(خنور) یا در سبویی کنند و آب بر وی ریزند تا تر شود، پس تخم خربزه و خیار و هر نوعی که باشد درو فشانند، پس چون روزی که آفتاب ساده و روشن بود آن خنور را در آفتاب بنهند، چون از آفتاب بردارند بر خانه نهند، و چون بینند که باران نرم می آید خنور را بیرون آورند و در زیر باران ننهند، و چون بینند که حاجتمند است هر وقت آب بر وی زنند تا آنگه که بروید. و چون سر ماه بهار به آخر رسد آن را برگیرند و پیش آن زمین بروند که خواهند کاشتن و هر تخمی را به جای خویش بنشانند. چون بگیرد و شاخهایش بروید و سخت گردد سرهای آن شاخها را ببرند. چون چنین کنند نیکو شود و زود برسد، والله اعلم(نوادرالتبادر).

رویناس

و هر زمین که بد و شوره باشد چون رویناس(روناس) بکارند خوش و شیرین شود. به کرات تخم آنرا از یزد و نائین آورده و در باغات تبریز در مواضع و زمینی که شوره زار بود کشته و بدان واسطه زمین نیکو شده و اکنون زرع کنند و انتفاعی نیکو است و متاع هندوستان است(آثار و احیاء).

ریحان

ریحان که آن را شاسپرم گویند وقت زرع آن موسم کاشتن جالیز است و زمین آن را بیشتر آب دهند و شخم کنند و در نم آن را بکارند تا روی زمین سخت نشود و زبل و خاکستر باید داد و چون شاخ آن بلند شود سر آن شاخ را بزنند تا شاخهای آن زیاده شود. اگر در کنار باذنجان زار بکارند بغایت قوی شود و نیکو بعمل آید(آثار و احیاء).

و هر نوبت که دروند ساو نموده انبار باید داد که زور بسیار میطلبد و در نوبت اول که دروند بلندتر باید دروید که نهال وی قوت یافته و جهت بذر بعد از دو درو، گذارند که فایده تمام دارد(ارشادالزراعه).

سیر

سیر در زمین نرم باید کشتن و اگر خواهی که خوش باشد و شیرین چون بخواهی نشاندن اندکی بکوب آنگاه بنشان و بنزدیکی درختان گل بکاری و با هر دانه ای حبه ای غوره انگور بنهی شیرین آید. و چنان باید که ماه در زیر آفتاب باشد و بوقت فرو شدن ثریا پسندیده دارند(نزهت نامه علایی).

اگر سیر در وقتی کارند که ماه به کاست بود بوی آن گنده نبود. و اگر با دانه مویز بکارند شیرین شود(فرخ نامه). صاحب الفلاحه گوید، سیر را وقتیکه خواهند بکارند، قمر در زیر زمین بود، آن سیر را رایحه نبود(عجایب قزوینی). آنرا(سیر را) عمارت بسیار باید کرد و درفصل پاییز کارند. باید که زمینی نیکو را به بیل شخم زنند و زبل بسیار اندازند. و دانهای سیر را در آن نهند. و چون بروید، دیگر باره آن را زبل دهند و چون هوا سرد شود، باز زبل باید داد. و چون بهار شود هر نوبت که آب دهند زبل می دهند. و به هر هفته آب دهند و در پائیز که وقت آن رسد که او را برکنند، پیش از آن بچند روز آب نباید داد تا قوی گردد. و آن وقت برکندن(آثار و احیاء). و سیر را تخم نیز کارند لیکن در سال اول بن آن بزرگ نشود و دیگر سال بر توان کندن. و هر جا که آب و زمین بسیار باشد، تخم باید کشتن تا متاع آن زیاده شود(آثار و احیاء).و اگر سیر را در ایامیکه قمر تَحتَ الارض باشد(ماه قابل مشاهده نیست) بکارند رایحه نداشته باشد(نفائس الفنون).و زمینی که در آن سیر نشانند اگر خاک آن سفید بود به غایت نیکو آید. و اگر خواهند که طعم سیر شیرین بود آنرا در عسل و شیر آغشته کنند دو شبانه روز و بعد از آن آنرا بنشانند(معرفت فلاحت).

شلغم

به موجبی که در سایرین گفته شد، چون دهقانان کمتر ملتفت آن شوند و عمارت کمتر کنند نسبت به دیگر چیزها بهتر نیاید. و آن را در اواخر تابستان کارند. هر چند هوا سرد شود بن آن سبز و شیرین تر گردد و تخم آن را از شلغم دست باز نشانده گیرند(آثار و احیاء).

شلغم و ترب

تخم ترب و شلخم در نبیذ یا انگبین یا زیت کنی ، آنگاه بکاری، چون بروید طعم خوش و لطیف دهد(نزهت نامه علایی). و اگر تخم او(ترب) را بعسل نقوع کنند و بکارند ترب شیرین شود و تخم شلغم نیز چنین باشد(نفائس الفنون).

کاسنی

اگر سر خر در بالیز بنهند همه بالیز ها را سود دارد خاصه کاسنی را که نیکو بروند و خاصیتی دارد و این مجرب است(نزهت نامه علایی).


کاهو

بهترین کاهو آن باشد که آنرا یک یک با دست نشانند ... و از همدیگر دورتر نشانند و هر نوبت که آب دهند بسر بیل پای آن را خم کنند و نگذارند که در میان او علف باشد. بتدریج از میان برکنند و هر نوبت که آب دهند و بوم آن شخم زنند و زبل با خاکستر با هم دیگر ضم(همراه) کرده و در میان ترک های آن ریزند تا پرورده شود(آثار و احیاء).

دفع آفات

به وقت تخم فشاندن(کاهو) اگر یک شب با تخم نانخواه بنهند تا بوی آن بستاند کرم در نیفتد. هیچ آفت بوی نرسد. آب زیتون یا کمیز گاو یا خاکستر چوب رَز(تاک) در آب کنند و بر او فشانند سرما بر او کار نکند و کرم بنخورد و نیکو برآید(نزهت نامه علایی).صاحب الفلاحه گوید، اگر بذر آنرا در میان نانخواه نهند،آنگاه بکارند، در آن کاهو هیچ آفت نرسد چون دود و غیره(عجایب قزوینی).و اگر تخم کاهو را پیش از آنکه بکارند در میان نان خواه نهند تا بوی آن گیرد هیچ آفت بوی نرسد(نفائس الفنون).

کیفیت

چون خواهی که برگش بزرگ آید از آنجا که کشته باشی با جای دیگر تحویل باید کردن و یک یک بنشاندن و چند مقدار یک به دست خاک از پیرامن آن باز کردن چنانکه بیخ پدید آید. و به سرگین گاو در گرفتن، پس به خاک بپوشان و در ساعت آب بده. و دیگر بار چون بزرگ شود بن آن به کاردی تیز سوراخ کن و یک پاره سفال خرد در او نشان تا کاهو پهن گردد و آبدار(نزهت نامه علایی).

کدو

اگر خواهی که کدو بزرگ آید تخم او باژگونه در زیر خاک باید نهادن و همچنانکه در خربزه و خیار گفتیم، اگر در انگبین و شیر نهی بر خوشتر آرد. و اگر خواهی که در میانش تخم و دانه نباشد و جمله بسته آید، چون شاخ بیازد، پیشتر از آنکه در بر آید، در زیر خاک بپوش و بگذار تا دیگر باره سر برآرد. و لختی بیازد و دیگر باره همچنین به خاک بپوش تا سه کرت بباشد. آنگاه بن اصلی ببر تا آنچه پرورده در بر آرد. بی دانه و شحم از آنچه این شاخ بیخ در زمین فکنده باشد و از بیخ اصلی دور مانده و به طبعی دیگر آمده و اگر از آنجا که اصل بود ببرند زیان ندهد(نزهت نامه علایی).

کدو و انگور

روایت می کند مرا یکی از علمایی که خواجه بوعلی گفت، اگر دانه ای کدو در میان درخت انگور نهند و آن را محکم کنند، از آن موضع که کدوی بزرگ بیرون آید و در میان او انگور جمع شده باشد چنانکه از جلاب(گلاب) خوشتر باشد(علم الفلاحه).

بدون تخم برآمدن خربزه، خیار و کدو

و اگر خواهند که خربزه و خیار و کدو بی تخم باشد چون شاخ آن قریب یک گز شود در نزدیک آن حفره بکنند و بعضی از آن شاخ را در حفره بنهند و آنرا به خاک بپوشند چنانچه سر آن در زیر خاک نشود و چون یک گز دیگر برود به همین نوع عمل کنند و بگذارند تا یک گز دیگر بلند شود و به همین نوع تا سه نوبت چون معلوم شود که شاخ را عروق در زمین پیدا نموده هر سه موضع را قطع کنند پس ثلث آخر که سر شاخ بود آنچه بیرون آید آن را دانه نبود(معرفت فلاحت).

بخش چهارم دفع آفات : در معرفت دفع سرما

اگر پوست کَپی (میمون) را از درختی بلند بیاویزند یا آئینه روشن برابر ابر بدارند یا پشت مار افعی بشکافند و آلت شکم او بیرون کنند و پیرامون دیه بگردانند و از جایگاهی که بلندتر و گشاده تر باشد بیاویزند یاکشف اندر رکوئی نهند به پشت باز فکنده چنانکه دست و پایش سو آسمان باشد و از آن رکو برنتواند آمدن و بر نتواند گردیدن، یا کفتار همچنین اندر رکوئی نهی چنانکه رویش به سوی آسمان باشد و خاک بر او افشانی و آن جایگاه مانند گوری سازی یا پوست سگ آبی بر زمین های دیه بگردانی و از بلندتر جایگاهی بیاویزی ژاله در آن جایگاه و در آن دیه نیفتد (نزهت نامه علایی).

و زبل برای زمین بمثابه جامه ایست که او را از سرما نگاه دارد و سرما بر وی تاثیر نکند. مانند شخصی که در بدن جامه نپوشاند و برهنه باشد لاشک سرما در او تاثیر کند و زراعت هم همین حکم دارد و هر چه زبل بیشتر داشته باشد از سرما محفوظ باشد و زبلی که طبیعت آن گرمتر باشد بهتر است. مثل زبل گوسفند و سرگین کبوتر و روده خام در موضع سردسیر از همه زبل ها بهتر بود (آثار و احیاء).

و دیگر آنکه موضع کوچک را که بکارند در سرما می توان به علف و نی و غیره پوشانید تا سرما بر او تاثیر نکند (آثار و احیاء).

و اگر آیینه ی روشن برابر ابر دارند، یا پشت مار افعی بشکافند و آلت شکم او بیرون کنند، و پیرامن دیه بگردانند و همانجا بنهند، یا پوست سگ آبی به زمین های دیه بگردانند و از جای بلند بیاویزند، ژاله در آن نیفتد (نوادرالتبادر).

روث حیوانات در حوالی مزروعات و باغ ها جمع کنند چون توده های خاک و چون در شبی که هم سرما باشد آتش در آن توده ها زنند تا دود آن به زراعت و اشجار رسد از سرما محفوظ ماند. و در شب سرما چون رَز و درخت را آب دهند سرما در آن اثر نکند (معرفت فلاحت).

چون به واسطه تبدیل فصول، که حرارت تابستان به برودت فائیز مبدل شود، مزروعی که به گرما پرورش یافته یک دفعه هوا به شدت سرد شود، در هوا سمیت به هم رسد، حاصل را ضرر رساند. و گاهی است که چون تابستان گرما از حد خود تجاوز نماید، حاصل را خراب و فاسد نماید. و سموم سرد در چند وقت دیده شده که ضرر رسانیده. اولا نیمه برج میزان الی هفدهم آن، و نیمه برج عقرب تا دو روز الی بیست و هفتم آن؛ این رسم را گرگک گویند. گفته اند که این اوقات گرگ به خیال آشیانه زمستان افتد. ثانیا هفده روز قبل از تحویل آفتاب به برج حمل الی هفده روز بعد از تحویل، و گاهی تا چهل و پنج روز بعد از تحویل هم سم صدمه به حاصل زده است؛ ولی سموم گرم از اول تابستان تا چهل و پنج روز است که شلتوک و فالیز و اکثر صیفی را ضرر رساند (مفاتیح الارزاق جلد سوم).

آنچه از اشخاص معتبر سالخورده جهاندیده شنیده و بعضی مواضع را دیده، در قدیم الایام از دیوان عدالت فرجام، اشخاص چند، این خدمت را مامور و موکل بوده که در عرض سال در اتلال(تپه ها) و جبال حوالی زرع در طرف شمال، هیمه و خاشاک جمع می کردند، شبی که بیم خطر از سم بوده، آنها را آتش می زدند که حرارت آن دفع سمیت برودت سم را می نموده، حاصل ها محفوظ می نمایند. و اگر رئوث حیوانات و خاشاک را در شبی که گمان سم دارند، در حوالی باغ و زرع آتش زنند که دود آن به باغ و حاصل رسد، از ضرر سم محفوظ ماند. و اگر در آن شب، آب در کشت و باغ بود، هر زرع و درختی که آب در زیر آن است از سرما محفوظ ماند (مفاتیح الارزاق جلد سوم).

در معرفت دفع تگرگ

چون زن حائض برهنه بر پشت تکیه کند برابر ابری که از آن تگرگ می بارد تگرگ از آن موضع به موضع دیگر رود و اگر لته که دختر بکر خون حیض اول خود به آن پاک کرده باشد در ظرفی نهند و در وسط زراعت یا وسط قریه دفن کنند در موضعی که نم به آن نرسد آن زراعت و قریه از تگرگ محفوظ ماند. و اگر آیینه در برابر ابری که از آن تگرگ می بارد بدارد تگرگ برطرف شود (معرفت فلاحت).

چون زن حائض برهنه بر پشت تکیه کند، هر ابری که از آن تگرگ می بارد، از آن موضع به موضع دیگر رود. ایضا اگر لته ای که دختر بکر، خون حیض اول به آن پاک کرده باشد، در ظرفی نهند، در وسط زراعت یا وسط قریه دفن کنند، در موضعی که نم به آن نرسد، آن زراعت و قریه از تگرگ ایمن باشد. ایضا اگر در برابر ابری که تگرگ  می بارد، انسان (صحیح البدن) آینه بدارد، تگرگ و برق ضرر نرساند (مفاتیح الارزاق جلد سوم).

ایضا اگر لته حایض را با جلد (پوست) خارپشت یا کفتار ببندند در دوره قریه و خانه ها بگردانند، پس بیاویزند آن را بر درب قلعه یا خانه، از ضرر سرما و برق ایمن باشد. ایضا اگر بر درب قلعه یا خانه، کلیدهای قفل را به خیاطه(ریسمان) بسته، بیاویزند، همین اثر را نماید (مفاتیح الارزاق جلد سوم).

اگر موش دشتی را بگیرند و چهار پاره کنند و در چهار اطراف قریه یا باغ، در هر یک طرف آن، یک پاره آن را دفن کنند، از تگرگ محفوظ ماند. هر وقت آثار تگرگ ظاهر شود، بگیرند ملحفات که به فارسی لاک پشت گویند، او را بر پشت خوابیده، دوره باغ یا زرع بگردانند و وسط باغ یا زرع، زمینی را به وسعت کمی حفر نمایند و آن لاک پشت را همان قسم به پشت در آن حفره گذارند که رویش به طرف آسمان باشد و دست و پای خود را حرکت دهد، ان شاءالله تگرگ دور شود. و چون تگرگ رفع شد، آن را بیرون آورند (مفاتیح الارزاق جلد سوم).


در معرفت حفظ غله از آفات

هنگام درویدن گندم و جو

وقت درویدن گندم و جو در کدام وقت بهتر باشد و چگونه باید دانستن؟

اما جو باید که زودتر بدروند. زیرا که اگر دیر دروند در وی نقصان بسیار بود. و گندم نیز باید که هنوزتری دارد تا نیکو باشد و طعمش شیرین بود[و نزل(برکت) بسیار کند] و در انبار دیر تباه گردد. و اما آنچه دیر دروند زود تباه شود و وزنش سبک باشد. و آنچه در سحرگاه دروند به باشد که نیم روز. و چون خواهی که غله [از خرمن به] سوی انبار نقل کنی، باید که پیش از طلوع آفتاب باشد تا هنوز سرد بود و دیر تباه شود(یواقیت العلوم).

و چون خواهند که غله از خروار(خرمن) به انبار آورند پیش از طلوع آفتاب تا آن زمان که سرد باشد باید آورد(ارشادالزراعه).

انبار غله

گفته اند اگر قدری از برگ درخت انار، با صد بار مثل او گندم بیامیزند، آن گندم مدت بسیار بماند بی آفت. و اگر جره ای(سبویی) از سرکه پر کنند و در میان انبار غله نهند، آن غله ها هیچ تباه نشود. به عون الله تعالی(علم الفلاحه).

شاخ انار مار و کژدم و جنبنده زمین را زیان کند و بدین سبب بعضی از مرغان آن را در آشیانه برند و اگر در انبار غله بنهند نگاه دارد و دیوچه نیفتد(نزهت نامه علایی).

شاخ انار مار و کژدم را زیان دارد. و اگر در انبار غله نهند دیوچه و شپش در نیفتد (نوادرالتبادر).

برگ کاهو و یا برگ انار یا خاکستر چوب بلوط با گندم مخلوط سازند در هر صد من یکمن از هر آفات محفوظ بماند(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).

و اگر خاک نرم یا خاکستر گرداگرد خرمن بریزند، مور در آن خرمن نتواندآمد. و اگر خرقه که حائض خون به آن کرده بود در گرد خرمن نهند یا بیاویزند مور به آن خرمن تعرض نکند(معرفت فلاحت).

در معرفت عمارت که موضع غله بود

و انبار جو و گندم را سوراخی بسیار باید در برابر مشرق [درافتد] چنانکه روشنایی آن از جانب مشرق باشد و بخار درو گرفته نشود. و باید که جای غله از نم و بخار اصطبل چهارپا دور باشد(یواقیت العلوم).

در انبار سوراخها باید گذاشت از جانب مشرق و مغرب و شمال تا باد درون آید و روشنی نیز بر غله افتد و خنک باشد و از جانب جنوب روزن نباشد زیرا بادی که از آن جانب است گرم است و حرارت غله را که در خانه باشد زیان دارد. انبار از نم و بخار و اصطبل و چهارپایان و مزبله و موضعی که دباغان کار میکنند و از حمام و آتش و خانه و مطبخ دور باشد و خاکی که با آن این خانه بنا کنند خاك خالص باید و آن گل که زمین و دیوار خانه بآن اندوده شود جو عوض کاه بآن گل مخلوط سازند از موش محفوظ بماند. و همچنین از او سایر حیوانات موذیه دور باشد و اگر زمینش نمناك بود بواسطه نم گندم وجو و غیر آن پایدار نماند و اشپشه و کرم در وی افتد و مغز آن بخورند و نابود گردد(ارشادالزراعه).

غله و اجناس در خانه بادرو باشد که بر قاعده سبز شود. و اگر ضرورت شود که بصحرا دوجاره(بوجاری) باید نمود چون یک سال بگذرد دوجاره خشک شود بعضی دلش سوخته و بتمام سبز نمیشود و اگر نم داشته باشد بتمام نابود شده اصلا سبز نمیکند. و آنچه خضرویات است هریک را در خریطه نموده آویزند که باد هوا داشته باشد و اگر در کوزه و کدو کنند، سرش را باز گذارند که باد در او تصرف نماید(ارشادالزراعه).

اثر برگ زیتون در حفظ غله

خانه که موضع غله بود باید دور باشد از مزبله و از طویله دواب و موضع کار دباغان و حمام و آتش خانه و مطبخ و خاکی که از آن این خانه بنا کنند. خاک خالص باشد و آن گل که زمین و دیوار خانه به آن اندوده شود، به عوض کاه به آن گل مخلوط سازند و اگر عصاره برگ زیتون با خاکستر به آن گل مخلوط سازند از موش محفوظ ماند. و همچنین از سایر حیوانات موذیه و باید که در آن خانه روزن ها باشد از جانب مشرق ومغرب و جانب شمال تا باد درون آید و از جانب جنوب روزن نباشد. زیرا که باد که از آن جانب است گرم است و حرارت غله را که در خانه است مضر است(معرفت فلاحت).

در باب حفظ خضرویات

مراد از خضرویات، خضریات است که محصولات جالیز اعم از سبزیجات، بقولات و حبوبات است.

و آنچه خضرویات است هر یک را در خریطه نموده آویزند که باد هوا داشته باشد و اگر در کوزه و کدو کنند، سرش را باز گذارند که باد در او تصرف نماید اما ملاحظه نمایند که موش تخم را پوچ و نابود می کند و اگر سرش را محفوظ سازند دمگیر شده دلش نقصان یافته سبز نمیشود وچون گندم و جو برسد و نم داشته باشد زود دروند بتخصیص گندم که طعمش شیرین بود و کاه آن چهارپا بهتر خورد و اگر در انبار دیر بماند تباه نشود و اگر دیر دروند دانه او بریزد و اگر نریزد ضعیف و لاغر شود و در انبار زود تباه شود و وزنش سبک بود و طعمش تلخ مزه و آنچه در سحرگاه دروند بهتر باشد از آنکه در نیم روز گرم، و چون خواهند که خرمن کنند باید که موضع خرمن در بلندی باشد تا باد بهتر در وی عمل کند و باید که خرمن نزدیک خانه ها و نزدیک تره زار و فالیز و باغ و رز نباشد چو غبار خرمن زیان دارد برگ درختها و میوه ها را پژمرده کند. موضع خرمن را اول آب پاشند و به سنگ و چوب آن را بکوبند تا از مورچه ایمن شود و خاك نرم سفید یا خاکستر بیخته گرد بر گرد خرمن بریزند تا مورچه نتواند از آن بگذرد. و باید غله درویده را در خرمن چنان بنهند که طول خوشه بجانب شمال بود و آن طرف دیگر بجانب جنوب تا زودتر خشک شود و بعضی گفته اند که طرف خوشه در زیر کنند و آن طرف دیگر ببالا تا از مرغان ایمن بود. چون گندم و جو پاك شود ده روزه در صحرا بگذارند و هر روز آن را برگردانند تا از آفات محفوظ ماند(ارشادالزراعه).


در معرفت محافظت گندم

در حیلت آن که ایزد تعالی غله ها در چاهها از آفت نگاه دارد. گیاهی که به رومی آن را فسیطیر گویند بگیرند و بکوبند و به آب آغازند یک شبان روز. پس از آن آب به هر سبوی نهند پنجاه گزی تخم برزنند از هر تخمی که باشد، و اگر تخم صدو پنجاه گزی نباشد هم برین حساب بزنند. پس آن گندم را بماند بسیار سالها و از آفت ایمن باشد(نوادرالتبادر).

طریق دیگر. اسپرغم را که به فارسی رنده گویند بستانند و بستان افروز را خشک کنند و برهم آمیزند. پس بر هر صد گندم یک گزی ازین افگنند به سلامت ماند آن گندم ها از آفت ها. و هر آن کس که گندم در چاه کند می باید که بن چاه را تا یک گز به کاه گندم بینبارد. پس گندم بر آن ریزد و پیرامنش از دیوارهای چاه همچنان گرداگرد تا حد یک گز بدان کاه گندم بینبارد و گندم در آن میان می ریزد تا به بالا آورد. و هر گاه که قدر دو گز یا سه گز گندم آن گندم در میان کاه این چنین که گفتیم برآورده بود مرد آن را فرا دارد تا آن را بپابپا کند و بکوبند تا نزدیک سر چاه رسد چنانکه از سر گندم تا به روی زمین دو گز بود یا سه گز بود، و به پا فرو کوبند. کوفتن سخت. پس از آن به گل بالایش پر کنند و بیندازند. چون چنین کنند این گندم در آن چاه پنجاه سال بماند که هیچ بدان را نیابد، به صنع خدا، والله اعلم(نوادرالتبادر).

اگر بوره رومی را که آن را اسنداری گویند به آتش بسایند، پس به خاک نرم و خوش بیامیزند، و بدان انبار گندم برافگنند آن گندم به وقت باز کیل کردن افزون آید، بعد از آنکه هیچ آفت بدو راه نیابد. والله اعلم بالغیوب (نوادرالتبادر).

و بعضی از دهاقین چاهی گشاده بکنند و قعر آن یک ذراع در کاه آورند و آن را لگدکوب کنند پس گندم در آن ریزند چنانچه یک ذراع از دیوار چاه دور باشد و مابین گندم و دیوار نیز پر کاه کنند و هر دو گز که بالا می آید کاه و گندم را لگدکوب کنند. تا چون از چاه مقدار سه ذراع بماند آن را تمام کاه کنند و لگدکول کنند پس روی آن را به گل محکم کنند. این گندم پنجاه سال و زیاده بماند و خراب نشود و گاه هست که گندم سیاه رنگ می شود و طعم او تغییر می نماید. چون بوریا در زیر گندم اندازند در آن خانه که باشد از این آفت محفوظ ماند(ارشادالزراعه و معرفت فلاحت).

برگ کاهو یا برگ انار یا خاکستر چوب بلوط برای هر صد من یک من مخلوط سازند از همه آفات محفوظ ماند(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).

محافظت گندم و جو

و اگر ضرورت باشد گندم و جو را در خوشه گذارند و در انبار کنند و بقدر حاجت بیرون آورند و پاك نمایند و صرف سازند، بدین ترتیب دو سال یا زیادت از جمیع آفات سلامت بماند و این قاعده از تعلیم حضرت یوسف پیغمبر علیه السلام است در آنوقت که عزیز مصر را از آمدن سال قحط آگاه کرد و بدین تدبیر مدت مدید مردم را از قحط خلاص داد(ارشادالزراعه).

و اگر گندم را با خوشه نهند تا مدتی دراز بماند و خراب نشود(معرفت فلاحت).

محافظت جاورس

و گفته اند که اگر جاورس را با خوشه بنهند اگر صد سال بر آن بگذرد که فاسد نشود (ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).

محافظت ارزن

اگر خواهند که ارزن بسیار بماند و در انبار خراب نشود مناسب آن است که آنچه خواهند با گل آمیخته دیوار سازند و یا خشت مالیده عمارت نمایند سالها بماند و چون ضرورت شود آن عمارت را ویران ساخته خشت و دیوار را اندك اندك در آب گرفته ارزن را جدا سازند(ارشادالزراعه).

محافظت جو

خاکستر هر چوب که باشد با جو مخلوط سازند خاصه خاکستر چوب غار که آن را بفارسی دهمست گویند آن را از آفت نگاه دارد و اگر پودنه جویباری با آن بیامیزند یا بستان افروز با گچ کوفته و بیخته آن مقدار که سفیدی آن در میان جو مرئی شود جو از همه آفات محفوظ ماند و گفته اند که اگر سبوی سرکه که نیک ترش باشد در میان انبار جو پنهان کنند از همه آفات در امان باشد(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).

محافظت عدس و ماش و مُلک و باقلی

چون یکی از این حبوب را در ظرفی کنند که روغن در آن بوده باشد پیش از این، یا اندرون آن ظرف را چرب کنند و خاکستر بر اطراف و جوانب آن ریزند چنانچه آن را بپوشاند از آفات سالم بماند. و اگر آب دریا یا آب دیگر که تلخ باشد بر باقلی میپاشند و بگذارند تا خشک شود بعد از آن آن را در ظرفی کنند از همه آفات محفوظ ماند و بعضی گفته اند که این حبوب را در شبی که هوا اندك نمناك باشد بر زمین تنگ کنند تا اندك نمی به آن برسد بعد از آن، آن را همچنان نمناك در ظرف کنند سالم بماند(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).

محافظت آرد

چوب درخت سرو را قطعه قطعه کنند و در میان آرد پنهان کنند از هر جنس که باشد از آفت محفوظ ماند هرچند مدتی که بر آن بگذرد و اگر زیره و نمک نرم بکوبند و با آرد مخلوط سازند هیچ آفت بدان نرسد(ارشادالزراعه).

اگر بوره را در خمیر بکنند آن نان نرم و خوشطعم بود. اگر مویز را یک شبانه روز در آب آغشته کنند و مغز درون آن را بفشارند و از آن آب آرد خمیر کنند نان خوش طعم باشد و آن را احتیاج به خمیر مایه نباشد و اگر شیره انگور شیرین را یک یا دو روز بگذارند تا جوش کند و از کف آن آرد جاورس را خمیر کنند و آن را قطعه قطعه کنند هریک چند یک انگشت و آن را خشک کنند و چنان نگاه دارند که نم بآن نرسد، در سفرها قطعه از آن در آب گرم کنند و به آن آرد خمیر کنند احتیاج به خمیر مایه نباشد(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).

محافظت زردچوب

درخت سرو را قطعه قطعه کنند و در میان آرد پنهان کنند از هر جنس که باشد از آفت محفوظ ماند. هر چند که مدتی بر آن بگذرد و اگر زیره و نمک را نرم بکوبند و با آرد مخلوط سازند هیچ آفت به آن نرسد(معرفت فلاحت).

بخش سوم دفع آفات : دفع علف های هرز

و اگر کسی خواهد که چیزهای تباه در میان دخل نروید و آن را دفع کنند، چنانکه دیگر باره نروید، قدری زردروی بستانند و از آن تیشه یا تبری سازند، پس آن را گرم کند و به خون بز پیر آب دهند و بعد از آن هر نبات را که بدان دروند، دیگر باره برنیاید. و گفته اند که شب های محاق در وقت طلوع این بروج ببُرند و آن سنبله و جدی و دلو است تا دگربار نروید (علم الفلاحه).

و اگر خواهند که علفها که در میان غله بر آید پاک کنند گفته اند اگر بوقت طلوع سنبله یا جدی یا دلو ببرند دیگر بر نیاید و اما باید که ماه در محاق باشد (نفائس الفنون).

معرفت دفع گیاه ریوانیوس

و افلاطون حکیم گوید در دفع گیاهی که آنرا به رومی ریوانیوس گویند، این گیاهی است که در فالیز ها بسیار پیدا شود. و در دیگر زراعت ها نیز پیدا شود. خاصیت او آن است که چون پیدا شود، آن زراعت را خشک و فاسد سازد. و اهل فلاحت آنرا گل فالیز خوانند(ارشادالزراعه).

معرفت دفع گیاهی که آن را به رومی رینووس (Rinause) گویند. آن گیاهی است که در فالیزها بسیار پیدا شود و خاصیت آن آنست که چون پیدا شود آن زراعت را خشک و فاسد سازد (معرفت فلاحت).

معرفت دفع گیاهی که آن را به رومی رینووس گویند. این گیاهی است که در جالیز ها بسیار پیدا می شود. و در سایر زراعت ها به هم می رسد، خاصه تنباکو. چون پیدا شود آن زراعت را خشک و فاسد گرداند (مفاتیح الارزاق جلد سوم).

اگر خون مرغ خانگی بر تخم پاشیند و بعد آن تخم را زرع کنند، ضرر آن گیاه به آن زراعت نرسد (مفاتیح الارزاق جلد سوم).

بگیرند پنج چوب از چوب های دفلی که آنرا به فارسی خرزهره گویند، بدست آرند. و یک از آن در میان فالیز آن کشتزار فرو برند. و چهار بر چهار طرف آن موضع، از آن گیاه پاک شود. و اگر چهار پاره سفال آب نارسیده بدست آورند و بر هر یک صورت اسدی و مردی که گلوی آن اسد می فشارد، نقش کنند و در چهار طرف آن زمین دفن کنند، مضرت آن گیاه باز دارد. و اگر خروس کلان سال را در حول آن زمین بگردانند، تا بانگ می کرده باشد، مضرت گیاه بر طرف شود. و بعضی گفته اند که هر تخمی که زراعت خواهد کرد، خون مرغ خانگی بر آن تخم پاشند، و بعد از آن زراعت کنند، از ضرر این گیاه ایمن شود ضرر آن گیاه به آن زراعت نرسد(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت) و (مفاتیح الارزاق جلد سوم).

در معرفت دفع سایر گیاه ها

افلاطون حکیم گوید که(ارشادالزراعه) عصاره ورق البنج(بنگ دانه) با برگ ترمس(باقلای مصری) در ظرفی مخلوط سازند و یک شبانه روز بگذارند بعد از آن بیخ خار و هر گیاهی مضری که بود به آن طلا کنند آن گیاه ناچیز شود. و اگر خواهند که زمین از گیاه پاک شود، در وقتی که آفتاب در جوزا باشد، گیاه و خار آن را از بیخ برکنند. و آنرا همچنان جمع کرده بگذارند تا وقتی که آفتاب به جدی آید. پس آن را بر گیرند و در مزبله اندازند تا متعفن شود. دیگر آن گیاه در آن زمین سبز نشود(ارشادالزراعه)،(معرفت فلاحت) و (مفاتیح الارزاق جلد سوم).

اثر مس در دفع علف هرز

و اگر داس و اره که از آن گیاه می بُرند از مس بسازند و آن را از خون بز نر کلان سال که آنرا نُهاز(بز نر که ماده های گله را بارور سازد) گویند آب دهند، هر گیاه و علف که از آن ببرند دیگر سبز نشود(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).

اگر داس و اره و تیشه و تبر، که از آن گیاه می برند، از مس قرمز یا روی بسازند و آن را از خون بز نر کلان سال آب دهند، به این طور که بعد از ساختن در آتش برنده بگذارند و آن وقت در خون بز مزبور اندازند، هر گیاه علف که از آن ببرند دیگر سبز نشود (مفاتیح الارزاق جلد سوم).

در کتاب بغیه الفلاحین به نظر آمده که. اگر به جای آهنی که به جهت شیار بر سر چوب نصب می نمایند، از مس قرمز چیزی به همان ترکیب درست نمایند و در آتش اندازند و بگذارند و در خون بز نر اندازند و آب دهند، هر زمینی را که به آن شیار نمایند، گیاه مضر به زراعت نروید(مفاتیح الارزاق جلد سوم).

اثر قیر و زِفت

و بعضی گفته اند که پیش از طلوع شَعری (Sirius)، اگر درخت خار را از خاک خالی نمایند و(ببرند آن را) و قیر و زفت که آمیخته، بر آن طلا نمایند، دیگر سبز نشود. و نیز گفته اند. در وقتی که ماه در محاق بود، به وقت طلوع سنبله یا جدی(یا دلو) هر گیاه که ببُرند دیگر سبز نشود (ارشادالزراعه)، (معرفت فلاحت) و (مفاتیح الارزاق جلد سوم).

Sirius - شَعری. شباهنگ. تیشتر در زبان پهلوی. شعرای یمانی. سیروس درخشان ترین ستاره آسمان شب که ستاره باران هم خوانده شده است. این ستاره هفتاد شب در سال در آسمان شب دیده نمی شود. طلوع شعری برای ما که در نیمکره شمالی هستیم، در مناطق عرض جغرافیایی 35 درجه، در 7 اوت معادل 16 مرداد اتفاق می افتد.

بیماری های گیاهی

برخی از بیماری های درختان میوه و راه های پیش گیری و درمان آن ، جهت مشاهده فهرست کامل بیماری ها به منوی اصلی سایت مراجعه کنید

  • Fire Blight

    Fire Blight

    Fire blight is a contagious disease affecting apples, pears, and some other members of the family Rosaceae. It is a serious concern to apple and pear producers. Under optimal conditions, it can destroy an entire orchard in a single growing season. Therefore, the necessary intensity of control programs will vary considerably for different plantings and in different years, depending on individual orchard factors and weather conditions
  • Downy Mildew

    Downy Mildew

    Downy mildew is a highly destructive disease of grapevines in all grape-growing areas of the world where there is spring and summer rainfall at temperatures above 10ºC (50ºF). In 1885, P.M.A. Millardet first used Bordeaux mixture (copper sulfate and lime) to control downy mildew in the vineyards of France, beginning the chemical era of disease control
  • Shot Hole

    Shot Hole

    Shot hole, or Coryneum blight, is a serious disease of almonds, apricots, nectarines, peaches, and other Prunus species in California. Reddish or purplish brown spots about 0.10 inch in diameter occur on new leaves and shoots. The spots expand and their centers turn brown. Tiny, dark specks sometimes form in the center of lesions, especially on leaves
  • Bacterial Canker

    Bacterial Canker

    Citrus canker can be a serious disease where rainfall and warm temperatures are frequent during periods of shoot emergence and early fruit development. This is especially the case where tropical storms are prevalent. Citrus canker is mostly a leaf-spotting and fruit rind-blemishing disease

 

 

 

جستجو

با ما در ارتباط باشید

با ثبت آدرس ایمیل خود با ما در تماس باشید و از آخرین اخبار شرکت مطلع گردید