• Widgetkitmahyar07
  • Fullscreen Slideshow

منابع

- ایرج افشار. اهم متون کشاورزی به زبان فارسی. مجله گذشته و آینده فرهنگ و ادب ایران/16-17. ص 105- 126

- مقاله اهمیت سیستم های سنتی کشاورزی. فائو.              

Food and Agriculture Organization FAO

-Global recognition for traditional farming systems in China, Iran and South Korea

- مقاله. ثبت یازده قنات ایرانی در میراث جهانی یونسکو

-Persian Gardens on World Heritage List

- مجیدی ساینا. کبوترخانه های ایرانی رازهای ناشناخته. بازنویسی و ویرایش. مسعودی مصطفی. پژوهشگاه سرزمین های ایرانی و فلات بزرگ ایران

- یادواره حاسب کرجی. چهارمین جشنواره مهندسی و مدیریت آب ایران. 1397

- اردلان و بختیار، لاله. 1380. حس وحدت. ت: حمید شاهرخ. تهران: نشر خاک

- بانی مسعود، امیر. 1383. تاریخ معماری غرب. از عهد باستان تا مکتب شیکاگو. اصفهان. نشر خاک  

- پیرنیا، محمدکریم. 1373. باغ های ایرانی. مجله آبادی        

- فلامکی، محمد منصور. 1389. باغ ایرانی(عکس رخ باغ) در گستره معماری. تهران. نشر فضا

- مدقالچی لیلا. انصاری مجتبی. بمانیان محمدرضا. روح مکان در باغ ایرانی. مجله باغ نظر. شماره 28/ سال یازدهم/ بهار1393/ 38-25

- بهروز نوروز زاده چگینی - مولف یواقیت کیست؟

- Farming Got Hip In Iran Some 12000 Years Ago, Ancient Seeds Reveal

- Emergence of agriculture in the foothills of the Zagros Mountains of Iran

کنراد نیکلاس. ریل سیمونه. زیدی محسن. ریسرچ گیت و مرکز ملی داده های زیست فناوری ایالات متحده آمریکا

نسخه تازه ای از ورزنامه. موسسه پژوهشی میراث مکتوب. صادقی. علی اشرف. فرهنگستان زبان و ادب فارسی

- مقدمه آثار و احیاء. به کوشش ایرج افشار و منوچهر ستوده. زیر نظر مهدی محقق. انتشارات دانشگاه مک گیل و دانشگاه تهران.1364

- چغاگلان. خاستگاه اهلی شدن دانه های گیاهی در پایان عصر یخبندان. ایرنا. کد خبر: 81178574

- مقدمه آثار و احیاء. به کوشش ایرج افشار و منوچهر ستوده. زیر نظر مهدی محقق. انتشارات دانشگاه مک گیل و دانشگاه تهران. 1364

- مجله مطالعات تاریخ فرهنگی.پژوهش نامه انجمن ایرانی تاریخ. .سال سوم. شماره دوازدهم، تابستان 1391. ورود سیب زمینی به ایران تحولی اساسی در کشاورزی سنتی دوره قاجاریه. صفحات 155-131. مهدی وزین افضل و ذبیح اله اعظمی ساردویی.دانشگاه جیرفت کرمان

کتاب شناسی

تاریخ تحولات علوم کشاورزی ایران ( از دوره باستان تا عصر حاضر)

سیر تاریخ کشاورزی ایران

مجموعه علم ایرانی(چهار مجلد)

سبدی پر میوه، انبانی پر دانه و طبقی پر صیفی

آغوشی پر ریحان، دامنی پرگل

ایرانویچ

بندهش

ورزنامه

الابنیه عن حقایق الادویه

استخراج آب های پنهانی

قابوس نامه

نزهت نامه علایی

یواقیت العلوم و دراری النجوم

عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات طوسی

جامع العلوم

فرخ نامه

عجایب المخلوقات و غرائب الموجودات قزوینی

نوادر التبادر لتحفه البهادر

آثار و احیاء

نزهت القلوب

نفائس الفنون فی عرائس العیون

دانشنامه جهان

معرفت فلاحت (دوازده باب کشاورزی)

رساله در علم فلاحت و دیگر اسرار حکمت

مراه القاسان

مفاتیح الارزاق یا کلید گنجهای گهر

در قواعد پیوند و اعمال آن بطریق اهل فرنگ

تاریخ پیدا شدن سیب زمینی

- Agriculture in Qajar Iran

اثر ویلم فلور، اهل هلند و متخصص در رشته اقتصاد توسعه و جامعه شناسی غیر غربی - چاپ امریکا- واشنگتن دی.سی  

واژه نامه ( گیاهپزشکی به روایت متون کهن ایرانی ) بخش سوم

ق - ی

ق

قثا. خیار

قثا الحمار. خیار دشتی

قرع و انبیق. دستگاه تقطیر

قرمه. سوختگی

قرنفل. میخک

قصب. نی. شاخه نازک(فرهنگ نوین عربی-فارسی)

قصبان. در اصل باید قضبان باشد به معنی شاخه ها. نسخه خطی عجایب قزوینی دارای غلط های بسیار است(نگارنده).

قضبان. شاخه های درخت. جمع قضیب

قضیب. شاخه درخت

قطران . صمغ مایع سیاه رنگ برخی درختان مانند صنوبر و عرعر

قفیز. 1. یکای وزن معادل سه کیلوگرم. 2. یکای سطح

در اینجا مراد یکای وزن است(نگارنده).

قلم. درخت. نهال(ارشادالزراعه)

قمر تَحتَ الارض باشد. به معنای آن است که ماه در فوق الارض نیست و قابل مشاهده نمی باشد.

قمع. برآمدگی

قنطریون. گل گندم

قوچه. گودالی که برای نهال می کَنند(ارشادالزراعه)

قوس. آذر ماه

قیصوم. بومادران

 

ک

کانه. زمین حفر شده برای کاشتن

کاکنج. گیاه عروسک پشت پرده

کَبَر. درختچه ای خاردار. درخت اصف و کُبار نیز گویند.

کَپی. میمون

کراث. تره

کَرب. نوعی افرا

کَرد. شاخی که هنگام هرس از درخت بریده باشند.

کرکج. معادلی یافت نشد. بنا به تشابه با واژه های؛ ککج، کک کوج، کهکز که همه به معنای تره تیزک می باشند، بنظر می رسد مراد همین باشد(نگارنده).

کَرم. درخت تاک

کَرَم. کلم(ارشادالزراعه)

کرم رومی. کلم پیچ(ارشادالزراعه)

کرنب. کلم

کَزر. کزر معرب گزر است. هویج

کژدم. معرب آن عقرب است.

کفشک. سُم

کفیده. ترکیده. از هم باز شده

کلاغ پیسه. زاغی. کلاغی که پرهای سپید و سیاه دارد.

کمایَنبَغی. چنانکه سزد

کندس. ازگیل

کولیدن. کندن. گود کردن(ارشادالزراعه)

کهج. توت فرنگی

 

گ

گردکان. گردو

گرگر. غله ای باشد گرد و سیاه رنگ از نخود کوچکتر و بعضی گویند نوعی از باقلاست و معرب آن جرجر باشد.

گز. 1. درختچه ای همیشه سبز. 2 . مقیاس طول . ذرع(ارشادالزراعه). امروزه گز را معادل متر اروپاییان گیرند.

گُشن. واژه پهلوی. گوسفند ماده که برای باروری بدنبال نر رود.

گندنا. تره.کراث

گوز. جوز. گردو

 

ل

لحم. گوشت

لذع. سوزش

لفاح. مهرگیاه. سابیزک

لفایف. جمع لفافه به معنی پوشش. در اینجا مراد عطر گل است(نگارنده).

لوخ. بَردی. پاپیروس

لوز . بادام

 

م

مازریون. هفت برگ. درختچه ای خودرو و زینتی

ماشوره بستن. سفت شدن ساقه و جوانه زدن(ارشادالزراعه)

متاذی. آسیب دیده

متسکرد. چنین واژه ای موجود نیست. اگر متسکر در نظر بگیریم، از بن سکر، به معنای بسته بودن در. معنای بر ندادن خواهد داشت. درخت راه دیگری ندارد(نگارنده).

متعذر. جبران

متکاثف. ستبر. ضخیم

مجوف. میان تهی. پوک

محاق. سه شب آخر ماه که در آن، ماه نه در بامداد و نه در شامگاه به نظر نیاید.

محرف. تراشیده

محرور.کسی که مزاج گرم دارد

مَراره. کیسه صفرا. زَهره

مرتفع. زایل

مرجو. عدس

مرداشنگ. جوهری از اکسید سرب

مرز. کشتزار. باغ

مرقشیشا. سنگ سخت. سولفور طبیعی سفید رنگ آهن

مژو. عدس

مسمار. آنچه بدان چیزی را استوار سازند

مُسنَد. فلانی(نگارنده)

مشاکلت. مشابهت

مشموم. معطر

مضاعف. دوچندان - افزون

مطح. آلودن

مطوق. طوق دار.گرداگرد چیزی را می گیرند

مع. با. بهمراه

مغاک. زمین پست.گودال

مقیل. مراد کاروانسرادار است. مقیل هر جایی است که در آن استراحت کنند(در میان راه). قیلوله خواب ظهر

ملتحم. بهم پیوسته

ملطخ. آلودن

مُلک. دانه ای بزرگتر از ماش

ملیسی. شیرین و بی دانه

مُمتَلی. تهی. خالی. در اینجا مراد پوک است(نگارنده).

منتصف. نیمه

منثور. شب بو

منجل. داس

مندفع. بیرون ریزنده. در اینجا به معنی بروز یابد(نگارنده).

مورد. آس

موصل. پیوندی

میزان. مهر ماه

میغ. ابر

 

ن

ناژو. تیره ای از درختان مانند سرو و کاج

نان خشکار. نان سبوس دار

نانخواه. شونیز. سیاه دانه. زنیان

نایژه. مانند نی

نبرزد. قند

نبق. کنار بار درخت سدر

نبیذ. شراب

نحل. زنبور

نخد. نخود

نزل. برکت

نسر. ستاره ای روشن به نام چنگ

نشاره. چوب پوسیده مانند آرد

نضج. رسیدن. پختگی

نطرون. چیزی مانند نمک است. بورق(معرب بوره). بوره ارمنی

نقوع. خیس کردن

نوا. برگ(نگارنده)

نوج. ناژو. درخت کاج

نُهاز. بز نر که ماده های گله را بارور سازد

و

وَرد. گل سرخ

ورق. برگ درخت

ونمشک. بَنه. پسته کوهی

 

ه

هوام. حشرات زهردار و موذی مانند مار و کژدم و راسو و مور و هر خزنده و گزنده است.

 

ی

یسار. سمت چپ

یقطان. نوعی سنگ

 

واژه نامه ( گیاهپزشکی به روایت متون کهن ایرانی ) بخش دوم

خ - ف

 

خ

خارپشت. جوجه تیغی

خبث الحدید. گدازه آهن

خربق. گیاهی علفی از خانواده آلاله به رنگ های سفید و سیاه

خرتوت. توت بزرگ بیمزه

خَرد. گل و لای سیاه لزج و چسبنده. اما در اینجا بنظر می آید مراد سرگین باشد(نگارنده).

خروار. خرمن(ارشادالزراعه)

خزف. سفال

خصی. اخته

خضرویات. خضریات. محصولات جالیز اعم از سبزیجات، بقولات و حبوبات

خطاف. پرستو

خُم. ظرف سفالین یا گلین بزرگ

خمری. رنگ سیاهی که به سرخی زند

خنب. ظرف شراب

خنجد. بنظر می رسد همان غنجه یا غنج باشد به معنای لارو حشره ای که آفت گیاهان است(نگارنده).

خنور. ظرف سفالین

خیار بادرنگ. همان خیار سبز است.

خیاطه. ریسمان

خیری. شب بو

خیل. اسبان

 

د

دخان. دود

دُرد. آنچه در مایع ته نشین شود

درم. درهم. یکای اندازه گیری وزن. یک درهم معادل 7/0 مثقال

دِرمَنه. علف جاروب

دسم. فربگی

دشخوار. دشوار

دغا. خس و خاشاک. علف خشک

دغل. درختان بسیار درهم پیچیده. مراد باید گیاهان علفی باشد که آفتی برای گیاهان است و دور گیاه می پیچد. علف هرز(نگارنده).

دِفلی. خرزهره

دلو. بهمن ماه

دوجاره. بوجاری(نگارنده). پاک کردن غلات بوسیله غربال

دود. کرم ها

دوسانی. بچسبانی

دوسیده. چسبیده

دهمست. درخت غار. برگ بو

 

ذ

ذباب. مگس

ذرع. یکای اندازه گیری طول معادل گز

 

ر

رَز. درخت تاک. مو

رزنه. شوید

رش کنند. بپاشند

رطل. یکای اندازه گیری وزن. یک رطل معادل یکصد مثقال

رکو. پارچه کهنه. لته

رماد. خاکستر

رمان. انار

روث. فضله حیوانات(ارشادالزراعه)

روش کردن. رشد و نمو کردن(ارشادالزراعه)

رویناس. روناس

 

ز

زبل. کود

زُدان. زَوان. تلخه؛ دانه گیاهی شبیه گندم که در مزارع می روید. چون به گندم آمیزد، نان از آن گندم، مزه تلخ گیرد.

زعرور. میوه ای صحرایی شبیه سیب

زفت. ماده سیالی که از درخت صنوبر گرفته می شود.

زفت بحری. صمغ خشک شده درخت صنوبر

زَهره.کیسه صفرا - مَراره

زیت . روغن زیتون

ژاله. شبتم

 

س

ساو. وجین علف هرز(ارشادالزراعه)

ساذج. گیاهی بدون ریشه که روی آب می روید و برگ آن مانند برگ گردو است.

سباع. درندگان

سحاب. ابر

سرخ بام. سرخ فام. سرخ رنگ

سرطان. 1. خرچنگ. 2. تیر ماه

سرمش. زردآلوی خشک

سرو. شاخ جانور(فرهنگ وندیداد ص 206) - در اوستا نیز سرو به شاخ جانور گویند و نیز در زبان پهلوی(دهخدا)

سعتر. آویشن

سفرجل. به

سقمونیا. گیاه محموده

سقی کنند. آب دهند

سماد. کود(ارشادالزراعه)

سماروغ. قارچ خوراکی

سماط. سفره . بنظر می آید مراد خاک گسترده برای کاشت درخت باشد(نگارنده).

سَمید. آرد سفید

سُنبله. شهریور ماه

سوس. 1. بید. 2. شیرین بیان

اصل سوس. ماده ای که پس از جوشاندن ریشه شیرین بیان و تبخیر آن بدست می آید.

سوسن قلقدیس. سوسن آسمانگون. سوسن رنگین، زرد و سفید و کبود. زنبق دشتی

سونش. براده فلز

سویق. آرد جو یا گندم

سیاه آب. آبی که از زمین های باتلاقی زهد و با آن مزارع را آبیاری توان کرد. فاضلاب زراعت که زمین را باطلاق کند. نهر یا رودی که از زهکشی حاصل آید.

سیکی. شراب. بویژه شرابی که پس از جوشیدن، دو سوم آن تبخیر شده و یک سوم آن باقی مانده باشد.

 

ش

شاهدانج. شاهدانه

شبت. شوید

شبر. وجب

شحم. قسمت گوشتی گیاه

شرح صدر. مدارا

شَعری. شباهنگ. تیشتر به زبان پهلوی. شَعرای یمانی. سیروس. درخشان ترین ستاره آسمان شب است که 70 روز در آسمان دیده نمی شود. ستاره باران.(ویکی پدیا)

طلوع شعری. برای ما که در نیمکره شمالی قرار داریم، در مناطق عرض جغرافیایی 35 درجه، طلوع شعری در 7 اوت برابر 16 مرداد ماه اتفاق می افتد[1].

در ارشادالزراعه در احکام طلوع شعرای یمانی، طلوع این ستاره، 13 مرداد ماه جلالی ذکر شده است.

شق. شکاف

شلجم. شلغم

شوره. پتاسیم نیترات. جسمی سفید و متبلور مانند نمک که در شوره زارها حاصل می شود.

شونیز. سیاه دانه. نانخواه

شیار کردن. شخم زدن

 

ص

صره. کیسه

صفجه. خربزه کال

 

ض

ضفدع. وزغ . قورباغه

ضَم. همراه

 

ط

طرفا. درخت گز. درختچه ای همیشه سبز

طرفه. شگفت آور

طلی. اندودن

 

ع

عاقرفرحا. گیاهی علفی

عرعر. سرو کوهی

عچن. در واقع باید عجن باشد به معنای آرد(نگارنده).

عصفر. کاجیره

عصیر. عصاره

عقرب. آبان ماه

عنب. درخت تاک

عنصل. پیاز عنصل. پیاز دشتی. پیاز موش

عودالصلیب .فاوانیا. گل صد تومانی

عوسج . خاردرخت

 

غ

غساه. بُسر. خواست نابجا

غلظ. درشتی. بزرگی

غِنجه. غِنج. لارو حشره که برگ درختان خورَد

 

ف

فاس. تیشه

فجل. ترب

فرسانی. از قرای اصفهان

فرصاد. درخت توت یا توت سرخ

فرفخ. خرفه پرپهن

فستق. پسته

واژه نامه ( گیاهپزشکی به روایت متون کهن ایرانی ) بخش اول

الف - ح

 

الف

 آبی. به

آذرگون. آذریون. همیشه بهار. خجسته. گل آفتابگردان

آنیه. ظرف

ابعار. جمع بعر به معنی پشگل گاو و گوسفند(ارشادالزراعه)

اِبِل. شتر

اتلال. تپه ها

اذخر. گیاهی باتلاقی. گورگیاه

اژغون. اجغون. زنیان. گیاهی دارویی از تیره چتریان. گیاه بومی منطقه سیستان(روزنامه خراسان. گیاه اجغون کد خبر 475723).

اربه. معرب آن جعده است. خرمالوی جنگلی. از آن دوشاب گیرند.

ارتفاع. محصول حاصل زراعت(ارشادالزراعه)

ارزیر. قلع

ارضه. موریانه

ارغون. بنظر می رسد همان ارغوان باشد(نگارنده)

ارواث. جمع روث. فضله حیوانات

ازهار. شکوفه ها. گل ها

اَس. بُن

اسپرهم. اسپرغم

اسپرغم. هر گیاه خوشبوی. ریحان. شاسپرم(آثار و احیاء)

استسقا. تشنگی

استه. هسته

اسفار. بی برگ شدن درخت

اسفل. زیرتر

اشترقاز. اشترغاز. ریشه گیاه انگدان. و صمغ آن را آنغوزه یا انگوزه خوانند.

اُشنان. چوبک

اصبع. انگشت

اطلاق. بکار آمدن. فایده

افتیمون. گیاهی سرخ رنگ و انگلی از تیره سِس ها

افسطین. افسنتین

افسنتین. گیاهی خودرو. خاراگوش. کشوث رومی که نوعی از بوی مادران است. مروه

البنج . بنگ دانه

انبار. کود. خس و خاشاک و فضله انسان و سرگین حیوانات که توده کرده باشند(ارشادالزراعه)

انبرود. امرود. گلابی

انگدان. گیاهی علفی از تیره چتریان

ایلول. ماه سریانی مطابق ماه سپتامبر

 

ب

بادرنگ. 1. بالنگ. ترنج. 2. خیار

بادزوج. بادروج. ریحان کوهی

بادیان. رازیانه

باذرنبو. این واژه موجود نیست. بازرنجویه. بادرنگبویه. بادرنجبویه(عربی)

بثر. برجستگی

بخایند. چیزی را با دندان نرم کنند

بدستور. با قاعده(ارشادالزراعه)

براغیث. جمع بُرغوث. کک ها

بردق. بزرگ (یواقیت العلوم)

بَردی. لوخ. پاپیروس

بزرقطونا. اسفرزه

بستان افروز. تاج خروس

بسمه. باسمه

بصل. پیاز

بصل الفار. پیاز عُنصُل. پیاز دشتی

بطیخ. خربزه

بغال. استر

بَقَم. بَگَم. درختی با چوب سرخ رنگ که برای رنگرزی استفاده می شود.

بُلبُهن. خَرفِه. گیاهی خودرو

بلسان. ماخوذ از یونانی. درختچه ای است که صمغ آن خاصیت دارویی دارد.

بنجنگشت. پنج انگشت. سرساد. فلفل کوهی

بنو. خرمن هر چیز اعم از گندم، جو و کاه و غیره

بورق. معرب بوره. ماده کانی مانند نمک تلخ مزه

بوی ماران. بومادران

بوره. ماده کانی از نمک های اسید بوریک.. نمکی که از آب دریاچه های آسیا؛ چین، تبت و هندوستان می گیرند. نمک ایرانی

بهرامج. بیدمشک

بیش. گیاهی بسیار زهرآگین. ریشه این گیاه هم مهلک است. آنرا اجل گیاه گویند.

 

پ

پرکاوش. هرس

پستنک. سنجد

پشک. سرگین

پل نمودن. مرزبندی و کرت ساختن(ارشادالزراعه)

بنجنگشت. پنج انگشت. سرساد. فلفل کوهی

پنگ . چوب خوشه. شاخه های باریک درخت و مو(ارشادالزراعه)

پودنه جویباری. پودنه

پیاز عُنصُل. پیاز دشتی. بصل الفار

پیل زهره. آسه. دیوخار. عوسج

پیه. شحم. قسمت گوشتی گیاه

 

ت

تربیع. چهارتایی

ترطیب. تر کردن

تُرمُس. باقلای مصری. باقلای شامی. لوبیای گرگی

ترغش. نوعی زردآلو یا قیسی

تریاق. تریاک. پادزهر. شیره خشخاش یا کوکنار

تشرین الآخر. ماه رومی معادل ماه نوامبر

تطعیم. پیوند شاخه ای به شاخه درخت دیگر

تکج. تکژ.استخوان. دانه

تُفاح. سیب

تلخ. ناخوشایند

تودری. گیاهی بیابانی شبیه خردل

تیرماهی. هویج. اول زراعتی که در تیر ماه انجام شود(ارشادالزراعه)

تیش. جوانه که تازه سر بزند(ارشادالزراعه)

 

ث

ثاقب. تابان

ثَرب. چربی

ثریا. خوشه پروین. سقوط ثریا. فرو شدن ثریا. پانزدهم تشرین الآخر(ماه سریانی). طلوع سحرگاهی ثریا در بهار نیمکره شمالی، نشانه آغاز موسم مسافرت های دریایی و فصل زراعت بوده است و غروب صبحگاهی آن در پاییز، نشان دهنده پایان این فعالیت ها بود. در حدود هزار سال پیش از میلاد، در یونان باستان فصل کشتیرانی از نیمه بهار تا نیمه پاییز بوده است که در آن، خوشه پروین در آسمان صبحگاهی طلوع می کرده است(رجوع کنید به واردن، ص 20-18)(دانشنامه جهان اسلام ثریا).

ثفل. ماده ای که بعد از گرفتن شیره انگور، باقی بماند.

ثُقبه. منفذ. سوراخ کوچک

ثور. اردیبهشت ماه

ثوم. سیر

 

ج

جاورس. معرب گاورس. ارزن سبز

جدی. دی ماه

سوس. تره تیزک. شاهی

جره. سبو

جلاب. گلاب

جلد. پوست

جلغوزه. میوه خوراکی کاج چلغوزه به معنای چهل غوزه

جواری. ذرت

جوز. گردو

جوزا. خرداد ماه

جوف. درون

 

چ

چشمه. دهانه. سوراخ

چغوک. گنجشک

 

ح

حاج. خارشتر. ترنجبین بر روی شاخه این گیاه تشکیل می شود. نام عربی این گیاه الحاجی است و نام علمی آن Alhagi persarum می باشد. مقاله خارشتر و ترنجبین. مجله طب سنتی اسلام و ایران. ویژه نامه. زمستان 1395.

حب الغار. دانه درخت دهمست که مانند فندق است. حب دهمشت

حرمل. اسفند. اسپند

حَسَک. خارخسک. خار مغیلان

حشیش. گیاه خشک. ماده مخدر که از گل شاهدانه بدست می آید

حصاد. درو

حلبان. گیاهی مانند ماش

حُلبه. حُلب. شنبلیله

حماض. گونه ای ترشک

حمره. سرخی. شفق بین الطلوعین. حمره مغربیه

حَمَل. فروردین ماه

حمل. بار

حموضت. ترشی

حمیر. الاغ

حنظل. خربزه یا هندوانه ابوجهل

حواثی. اطراف(نگارنده)

حوت .اسفند ماه

حیات. مارها

حی العالم. همیشک. چلم. گیاهی همیشه سبز

بخش سوم فصل ششم : تاج خروس تا ورد

در معرفت کشتزار به تخصیص

تاج خروس

از آن ریگ بر روی بذر ریخته آب دهند و نهال آن چون برسد در هرجا کارند زمین آن را یک ذرع(واحر اندازه گیری طول معادل زرع) مغاک نموده که خون گوسفند و انبار بسیار بریزند و خوب روش میکند(ارشادالزراعه).

ترنج

اگر او را بدرخت فرصاد(درخت توت یا توت سرخ) که آن توت است یا بدرخت انار پیوند کنند ترنج او بغایت سرخ شود(نفائس الفنون).

و همچنین خاکستر برگ کدو در بن درخت کنند نیک باشد و سرما باز دارد(نزهت نامه علایی). درخت ترنج خرد به برگ کدو بپوشانند از سرما نگاه دارد(نزهت نامه علایی).اگر لختی از بن درخت بردارند و خون در او ریزند ترنج بزرگ شود و بر بسیار آرد(نزهت نامه علایی). و اگر سیکی گرم بر ترنج ریزی زود عفن گردد و بپوسد(نزهت نامه علایی). اگر درخت ترنج را با برگ کدو بپوشانند از سرما نگاه دارد(نوادرالتبادر) و (آثار و احیاء). و سرما در آن(ترنج) زیاده اثر کند که در نارنج کند. و در بعضی مواضع که اندک سرما باشد بپوشانند به علف و نی چنان که در استرآباد و مازندران کنند(آثار و احیاء).

سیکی گرم را اگر بر ترنج ریزند عفن گردد و برسد(نوادرالتبادر).

صاحب الفلاحه گوید رماد(خاکستر) و ورق کدو زیر درخت ترنج بگسترانند ثمر درخت ترنج بسیار شود و هم از آن نیفتد. و اگر درخت ترنج ضعیف باشد، او را به ورق یقطان(نوعی سنگ) پوشاننداو را قوی کند(عجایب قزوینی).

و اگر گل درخت کدو را بخون بیامیزند و در زیر درخت ترنج نهند او بزرگ شود واگر ترنج را بگچ طلا کنند همه سال تازه بماند و نیفتد و بزرگ شود(نفائس الفنون).

اگر خاکستر برگ کدو در زیر درخت ترنج نهند ثمره بسیار دهد و هیچ از آن تلف نشود. و اگر درخت او ضعیف باشد یک کدو بنشانند قوی شود و اذیت سرما از او دفع گردد(نفائس الفنون).

توت

اگر خرتوت(توت بزرگ بیمزه) سیاه در کوزه سفال نهی و سرش بپوشی زود ترش شود(نزهت نامه علایی). چون درخت توت خواهند نشاندن در زیر او عنصل بکارند قوت گیرد(نزهت نامه علایی).

اگر که خواهند توث سپید سیاه شود مغاکی بباید کندن در بن درخت توث و مقدار دو غربال توث سیاه در بن درخت انبار باید کرد، دیگر سال توث سیاه بار آرد. و اگر همچنین توث سپید در بن درخت توث سیاه کنند سپید گردد(فرخ نامه).چون آفت کرم یکی از موش و مورچه باشد. خان هائی که در آن کرم گیرند تماما آهک اندود کرده باشند و احتیاط تمام کنند تا از آن ایمن باشد. لاجرم در بعضی ولایات ساق درخت توت را چهار پنج گز کمتر و بیشتر بگذارند و بعد از آن هر سال شاخ آن به جهت کرم می برند(آثار و احیاء).

جوز

اگر خواهی پوست گوز نازک و سست شود پیش از آنکه بخواهی نشاندن به پنج روز در کمیز پسری کن که خواب ندیده باشد. و چون بنشانی خاکستر بر او فشان تا پوست نازک شود. و اگر خواهی که دست شکن گردد، یک گوز درست بگیر و پوست از او باز کن چنانکه مغز درست بیرون آید. و هیچ خراشیده نشود. آنگاه در رکوئی کن یا در برگ رزنه(شوید) و تر گردان و بنشان. بر آنچه آرد آن درخت پوست او چنان باشد که به دست بتوان مالیدن. اگر قدری برگ گل کوهی بر او فشانند، چیزی آید لطیف. سبویی بستان و بُنش بشکن و چندانکه در او شود گوز در کن صد کم یا بیش و همچنان در زیر خاک کن. چون برآید، ریشه بهم ببرد و درختی قوی و پر بر باشد و به زودی در بر آید(نزهت نامه علایی).

اگر جوز را پنج روز در گمیز پسری افکنند خواب ندیده پس بنشانند، پوست وی تنک باشد. اگر جوزی را از پوست بیرون کنند، چنانک بنخراشد، و در برگ رز پیچند تر و بنشانند، پوست وی بغایت تنک باشد(عجایب طوسی). اگر خواهند تا درخت جوز آورد و نرمه باشد گوز را درست باید بیرون کرد از پوست، آنگاه بکارند. و از مورچه نگاه دارند تا تباه نکند، و چون بگیرد و سال برآید به جای دیگر نقل کنند. چون در بر آید پوست تنک باشد و بسیار بار آورد(فرخ نامه).

و اگر سه خار از درخت زعرور(میوه ای صحرایی شبیه سیب) بر درخت گوز بندند بار بسیار دهد(فرخ نامه). و اندر نرمه گرداندن چاره ای هست، مغاکی بباید کندن در بن درخت و بوره ارمنی و سرگین کبوتر اندر بن او انبار باید کرد اندر سالی چهار بار تا نرمه گردد(فرخ نامه).

صاحب الفلاحه گوید اگر خواهند که پوست جوز سست بود چنانکه بدست خورد شود، جوز را در بول کودکی اندازند که بالغ نبود، چند روز آنگاه آنرا بکارد و خاکستر بر وی افشاند، که او چون بار آورد، جوز او بدست خورد شود. و اگر مغز جوز بستانند، چنانکه از او هیچ ساقط نشده باشد، و آنرا در کاغذی یا خرقه یا ورقی پیچد، و بکارد ازین ثمره حاصل شود که قشرا و چون کاغذ بود. صاحب الفلاحه گوید درخت جوز را به فستق وصل کنند از آن ثمره عجیب حاصل آید(عجایب قزوینی).

و صاحب علم فلاحت آورده است که اگر جوز را بسایند و قشر او باز کنند چنانکه زخمی باو نرسد و آنرا در رکوئی یا کاغذی یا برگ چنار یا برگ دیگری پیچند و بکاریند جوزی که از آن درخت باشد چون کاغذ باریک بود و اگر جوز را در بول کودکی که کمتر از پنج روزه باشد نقوع کنند و بکارند و اندکی خاکستر بر آنجا افشانند پوست ثمره او چنان باریک باشد که بدست از هم باز رود و اگر در حالت زرع جوز برگ گل را در زیر او بریزند ثمره او بزرگ باشد(عجایب قزوینی) و (نفائس الفنون).

اگر خواهی که(گوز) پوستش نازک شود پیش از آن که خواهی نشاندن به پنج روز در گمیز کودک نارسیده نهند، و چون بنشانند خاکستر بر وی فشانند که پوست او و نازک شود(نوادرالتبادر).

جالینوس حکیم گوید که کاشتن نهال جوز در سردسیر باید و زمین خشک و چون خواهند جوز کارند جوز را پنج شبانه روز در شراب کهنه آغشته کنند یا در بول کودك نابالغ و بعد از آن کارند و چون ببار آید پوست جوز تنک بود(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت). و در وقت کاشتن ملاحظه کنند که سر جوز یعنی آن جانب که متصل بدرخت نیست بجانب بالا بود(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت). و اگر درخت جوز را که به بار آمده بود بیخ آن را به آهن فولاد باریک سوراخ کنند چنانچه از دیگر طرف بیرون آید و همچنان بگذارند که پوست جوز تنک شود و مغز او سفید بود. و باید که عروق درخت جوز را هر سال بر خاکستر کنند و خاکستر بر شاخ های آن پاشند نیز نافع است. و جوز را چنان بشکنند که مغز او درست برآید و آن را در قدر(دیگ) پشم زده بپیچند یا در برگ چنار و بعد از آن بنشانند چون سبز شود بار آورد پوست آن به غایت تنک بود وبعضی مردم بادام و دانه که مغز دارد به این طریق نشانند پوست آن دانه که آن درخت بار آورد تنک بود(معرفت فلاحت). و اگر درخت جوز تنک شود و مغز او سفید بود و اگر پری چند خورد از پرهای مرغ سرخ بر لته بندند یا بر قطعه نمد سرخ که از مزبل های برچیده باشند و از درخت جوز بیاویزند پیش از آنکه جوز برسد هیچ جوز از درخت ساقط نشود(معرفت فلاحت). و چون خواهند جوز نشانند جوز را پنج شبانه روز در شراب کهنه آغشته کنند یا در بول کودک نابالغ و بعد از آن بنشانند چون به بار آید پوست جوز تنک بود(معرفت فلاحت). و اگر نهالی جوز برکنند و به موضع دیگر نقل کنند و از آن موضع بعد یک سال به موضع دیگر تا سه نوبت زودتر به بار آید(معرفت فلاحت).

پیچیدن جوز در برگ چنار آن را از مورچه و باقی حیوانات ایمن نگاه دارد(معرفت فلاحت).


چنار

درخت مبارك است و عظیم بزرگ میشود چنانچه مشاهده میشود نهال آن را قلم کاشته محافظت نمایند اما قلم آن باید که یکساله یا دوساله زیادتر نباشد که سبز شود و اگر زیاده باشد در گرفتن و سبز شدن آن دغدغه است و چون کرم در درخت افتد با آنکه ریگ در پای آن ریزند برطرف نمیشود قاعده آنست که در تابستان که کرم از میان چوب پوست میآید از پی رفته بیرون آورند برطرف میشود . و اکثر از دهاقین که بدین نوع تجربه نموده اند برطرف شده و افلاطون حکیم گوید که اگر بیخ درخت را بزهره گاو بیالایند از کرم و همه آفتها در امان شود. اگر بیخ درخت را حفر کنند و آن را عروق آن را به سرگین کبوتر بیالایند همین منفعت حاصل آید و اگر پیاز عنصل در بیخ درخت بنشانند هیچ آفت بآن درخت نرسد و اگر دو سرطان گیرند و در ظرف آب نهند و سر بپوشند و دو روز در آفتاب نهند و از این آب بر درخت بپاشند از همه آفتها سالم ماند هر سال یک نوبت باین دستور عمل کنند(ارشادالزراعه).

و درخت چنار دراز عمر باشد چنانچه استماع افتاده و مشاهده نموده شد و سبب درازی عمر و ثبات وی آنست که بیخ وی محکم است و ریشه آن خود را به آب میرساند. پیوند آن بدستور پیوند درخت تاك است(ارشادالزراعه).

خرما

هیچ درختی بجانور چنان نزدیک نیست که درخت خرما و آخر مرتبه نباتی است(نزهت نامه علایی).

اگر درخت خرما بر نیارد، یکی تبری بدست گیرد و چنان نماید که بخواهد فکندن و دیگری در او آویزد و دستش بگیرد و گوید من پایندان او شدم. و در پذیرفتم که سال دیگر بر بیارد. و اگر بر نیارد، آنگاه بیفکن سال دیگر بر بسیار آرد(نزهت نامه علایی).

چون درخت خرما از سرما زرد شود بلبهن(خُرفه. گیاهی خودرو) بباید کوفتن و در درخت مالیدن گرما کند و فایده کند، و شاخ و خوشه انگور را همچنین(نزهت نامه علایی).

گندنای دشتی بکوبند و با شیر زنان بر درخت مالند طعم خرما و بویش خوش شود(نزهت نامه علایی) و (نوادرالتبادر).

از عجایب است که ریشه خرما بر سنگ برود و اگر جایگاهی پیش آید که به آهک کرده باشند، اگر چه سخت تنگ باشد بر آن(درخت خرما) کار نکند(نزهت نامه علایی).

صاحب الفلاحه گوید، اگر نخلی بار نیاورد و دو سال بر او متسکرد(درخت راه دیگری ندارد) شود، مردی تیشه یا تبری بردارد، و نزد او شود. و با ذکری گوید، مُسنَد(فلانی) از امسال بر خواهد آورد. و این درخت را خواهم انداخت که هیچ باری نمی آورد. و بدان فاس(تیشه) نخل را دو سه ضربت زند. آن مرد دست او را بگیرد و گوید که مپسند. از امسال صبر کن. اگر بار نیاورد، هر چه خواهی بکن. صاحب الفلاحه گوید، که در آن سال ثمر بسیار آورد. و غیر نخل نیز همچنین است که با این عمل بار آورد(عجایب قزوینی).

و گویند میان نخل و عرعر عداوت بود. و در آن زمین که عرعر بود، نخل بفساد آید. و از عجائب نخل آنست که اگر به قرب او دیواری بنا کنی، نخل روی بدان آورد. اگر چه به او پیوسته نباشد(عجایب قزوینی).

درخت خرما اگر بر نیاید تبری به دست گیرد و چنان نماید که خواهد کندن، دیگری دستش بگیرد و گوید من ضامن شدم که به سال دیگر بر بیاید، اگر نیارد بیفکن، سال دیگر بر بسیار دارد(نوادرالتبادر).

آنچه بذر است در حمل بیست روز در آب نموده در حوت کارند و در زمستان بر بالای آن خانه ساخته نمدپوش نمایند که از سرما ضرر نیابد و پرکاوش(هرس) دهند که بلند میشود(ارشادالزراعه).

و اگر درختی بار نیاورد شخصی تبری به دست گیرد و ... بر سبیل قهر ... درخت را بیندازد و دیگری بیاید و حمایت کند و گوید که این درخت را مینداز که در سال آینده بار خواهد داد به فرمان خدای عزوجل در سال آینده بار آورد. و به تجربه صحت این معلوم شده است(معرفت فلاحت). و گفته اند که بعضی اصناف نخل را با بعضی الفت است پس چون در جوار هم باشند بار بیشتر آورند. و چون درخت خرما که ماده باشد و بار نیاورد، قدری از شکوفه درخت مذکور بر آن نهند بار آورد(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت). بار بیشتر از راه اجناس سازگار خرما در کنار هم باشند(معرفت فلاحت).

اثر نمک بر درخت خرما

درخت خرما نمک یا دردی شراب هر سال در بیخ آن ریزند خوش طعم بود(نزهت نامه علایی).

و جالینوس حکیم میگوید که آنچه نهال از عروق درخت است در هر موضع که کارند ملاحظه نمایند که از سرما ضرر نیابد و بر قاعده محافظت نمایند. اما زمین وی شور باشد(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت). مقدار دو گز از زمین را حفر کنند و حفره بود و سرباریک بجانب فوق و هر روز آن را آب دهند تا سبز شود و بعد از دو سال اگر خواهند آن را در همان موضع بگذارند و اگر خواهند بموضع دیگر نقل کنند(ارشادالزراعه).

و درخت خرما را به نمک الفت تمام است هر سال یک نوبت پایان آن را از خاك خالی کنند و جزوی نمک در آن ریزند و اگر بجای نمک در وی شراب کهنه ریزند خرما خوش طعم تر بود(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).


خطمی

خطمی انواع است و بهترین آن سفید و سرخ و قرمز و بنفش. گل آن مضاعف(دو چندان. افزون) باشد، چه خوشبوی نباشد. لیکن بوی آن نرم و دماغ را نرم گرداند و رنگ آن از برای تفرج خبست خصوص در بهار و پائیز گل دهد. و چون بکارند بیخ ان مرتفع شود که همه ساله از آن برآید و چون تخم آن بریزند بسیار برآید و او را احتیاج بعمارت نیست و خودروست(آثار و احیاء).

زردآلو

و اندر تلخ شیرین کردن چاره ای هست. اگر خواهند که استه(هسته) زردآلو شیرین گردد مغاکی اندر بن زردآلود بباید کند و هر سال چهار بار نمک در بن باید کرد، هر باری به مقداری یک من شیرین شود، و همچنین اگر سرگین خوک در بن آن کنند و اندرو خاصیت بسیار است(فرخ نامه).

افلاطون حکیم گوید فضله که در اسفل نهال یا در موقع غیر تناسب بیرون آید بدست قطع کنند و آهن بآن نرسانند، چو نهال تا دو ساله نشود آهنی بآن نباید رسانید و الا ضعیف میشود و اگر نهال مایل بود ستونی زنند آن را تا راست بایستد و درخت میوه را در آخر عقرب(آبان ماه) سماد دهند و نزدیک باصل درخت باید و نشاید که متصل بدرخت بود و در سال، چهار نوبت پای اشجار را بکولند(کندن. گود کردن)(ارشادالزراعه).

زعفران

و آفت آن از موش باشد چه آن که موش بزرگ صحرائی باشد که آنرا دوست دارد. چون در آن زمین بازدید آید، زیر زمین را سوراخ کند و بچه کند و بیخ آن را بخورند و باید همیشه دهقانان باخبر باشند که چون موش در او افتد، زود تدبیر کنند که آن را بیرون آورند و برطرف کنند والا بسیار شوند و باندک زمانی تلف کنند. نشان آن آنست که چون بیخ آن را موش دید برگ آن زرد و بی قوت شود. و دهقانان را میخی آهنین باید باشد که بزمین فرو برند تا موضع مجوف(میان تهی. پوک) معلوم شود. بعد از آن سوراخ موش بدید آید. در آن سوراخ کاه دود کنند تا دود در اندرون سوراخ ها رود و به بینند که موضع دیگر، دود از کجا بیرون می آید. چه آن موش سوراخ های کوچک ساخته باشد از جهت نفس کشیدن که آنرا بنظر نتوان دیدن. چون دود از آنجا بیرون آید، دانند که حد سوراخ ها تا کجا و بچه تا کجا گذاشته است. آن را بشکافند و آن موش را بیرون آورند و بکشند. و این ضعیف بیخ زعفران به تبریز برده و از آنجا به سلطانیه و کشته اند بسیار بهتر از همدان شده و در اکثر مواضع که بکارند نیکو آنید و فایده بسیار دارد و متاعی نیکو است و در همه ولایات نمی باشد و قیمتی تمام دارد(آثار و احیاء).

و در سال اول انبار آن از خاکروبه کوچه است و سال دوم انبار گاو با خاکروبه کوچه مخلوط ساخته در میان آن ریزند. که اگر چنانچه این دو سال بتمام انبار گاو دهند پیازها سوخته ضایع میشود. و بعد از آن آنچه توانند انبار گاو دهند که پیاز زعفران زور بسیار میطلبد و چون زور یابد زعفران خوب میدهد و مشهور است که انبار وی چنان میباید که اگر پنج من سنگ در میان زعفرانزار اندازند در میان انبار پنهان شود و بعد انبار گاو، انبار دیگر ندهند که پیاز آن میسوزد و آب دهند و گذارند که چون گل باتمام رسد آب دیگر دهند و بعضی گویند در سال دو آب میخورد. فاما پیاز را دانه دانه ساخته هر دانه بیک پوست آورند و اگر چنانچه مع پوستها و یا آنکه بیپوست کارند پیاز ضایع میشود(ارشادالزراعه).

و در سال اول که بکارند گل اندك دهد و در سال چهارم بدستور گل دهد و آفت وی از موش و خرگوش باشد. اما موش بیخ آن را بخورد باید که خبردار باشند و چون واقف شوند که موش پیدا شد علاج کنند که او را بیرون آورند و الا بچه کند و بسیار شوند باندك زمانی همه را نابود سازند و آن بطریقی معلوم شود که بعضی را برگ بیقوت و زرد شود، دلیل بود که بیخ آن را موش خورده و دفع موش بآن نوع توان کرد که چون سوراخ موش ظاهر شد در پیش سوراخ آتش در کاه بدم آهنگری دمیده از هر سوراخ که دود بیرون آمد آن را مضبوط سازند که تمام موشان بدود کشته شوند. خرگوش برگ آن را که بعد از گل بیرون آید میخورد واقف باشند که برگ پیاز را که خرگوش خورد دیگر در آن زمین گل نمیدهد مگر آنکه در جای دیگر نقل نمایند و اکثر دهاقین بدین نوع محافظت نموده اند تا از آن فایده حاصل شود(ارشادالزراعه).

زنبق

گل زنبق در این ولایت پیش از این نبود و حال فراوان است. و روغن آن بسیار مفید است. و پیش از این عوض آن، روغن گل یاسمین استعمال می کردند و می پنداشتند که زنبق است. و او بغایت سفید و خوشبوی است. چنانکه خوشتر از آن، گل دیگر نیست. گلیست طولانی و بزرگ و ساق آن سبز و چون شکفته شود چند روزی باشد و زود پژمرده و ریخته نمی گردد. و خصوصا اگر با ساق آن در آب نهند و بیخ آن مانند سیر است که دندانه کرده باشد و دندانه دندانه باید نشاند مانند سیر. و در آن سال که نشانند گل بدهد و به دو سه سال مانند سیر بچه می کند و بسیار شود. چون خواهند برکنند و هر یک را دانه دانه کنند و بکارند و زبل بدهند و در سردسیر و گرم سیر میاید و عرق گل آن چون بگیرند بسیار خوشبو شود. و گل آن را در روغن بنهند و در آفتاب گذارند بسیار مفید و نافع است و وقت کشتن آن هم در پائیز باشد و هم در اول بهار(آثار و احیاء).


زیتون

بدانک هیچ درخت در عالم چندان نماند کی درخت زیتون و دراز عمر باشد(عجایب طوسی).

بار بیشتر و نیکو

میخی چند از درخت بلوط تراشیده پیرامن درخت زیتون در زمین زنند بر بسیار آرد و نیکو(نزهت نامه علایی).و اگر خواهند که درخت زیتون قوی شود، میخی چند از چوب بلوط بستانند و آنرا گرداگرد درخت زیتون در زمین فرو کنند. که آن درخت زیتون را قوی کند و ثمره آن را بیفزاید(عجایب قزوینی).

زیتون درختی بسیار مبارک است و بسیار نفع. و از خاصیت این درخت یکی آنست که مدتی مدید در آب صبر کند، بر خلاف دیگر درختها. و چوب او را دخان نباشد و روغن او را همچنین. و صاحب الفلاحه گوید، باید که در زیر درخت زیتون مدر بسیار بود تا از آن غبار برخیزد و بر زیتون نشیند. و غبار نضج(رسیدن. پختگی) روغن زیتون را بیفزاید(عجایب قزوینی).

میخی چند از درخت بلوط پیرامن درخت زیتون در زمین زنند بر بسیار آرد(نوادرالتبادر). و صاحب فلاحت آورده است که باید در زیر درخت زیتون خاک بسیار باشد چه هر چند غبار بدو بیشتر رسد دسم(فربگی) و نضج او بیشتر باشد(نفائس الفنون). و آنکه اگر ثمر درخت زیتون را که بچینند بعد از آن فضله های <اضافات> شاخهای آن را ببرند در سال آینده بار بیشتر آورد و این به تجربه معلوم شده است. وااللّه اعلم(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).

در معرفت آنچه بار درخت زیتون بسیار شود ساق درخت زیتون را به هر ماه سوراخ کنند و دو شاخ از درخت زیتون بسیار بار آورند که غِلظ(بزرگی) آن بقدر آن ثُقبه(منفذ) بود و هر شاخی از طرفی در آن ثقبه درآورند چنانچه از طرف دیگر بیرون آید و هر دو را بقوت تمام بکشند هریک از جانبی تا هر دو در آن ثقبه بغایت محکم شوند پس آنچه از آن شاخه های درخت از جانبی بیرون آمده ببرند چنانچه از پوست درخت چیزی خراشیده نشود و از طرفین آن شاخه ها چیزی بر درخت زیاد نباشد پس هر دو طرف ثقبه را بگل پاك خالص بیالایند و بگذارند، درخت بار بسیار آورد(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).

و اگر بیخ درخت زیتون بکاوند تا عروق آن پیدا شود عصاره ورق زیتون صحرائی با ورق درخت بلوط در آن حفره ریزند چهار نوبت باین طریق عمل کنند چنانچه میان هر دو نوبت ده روز باشد آن درخت بسیار بار آورد. و بدانکه اگر ثمر درخت زیتون را که بچینند بعد از آن فضله های شاخهای آن را ببرند در سال آینده بار بیشتر آورد و این به تجربه معلوم شده است واللّه اعلم(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).

و آنکه اگر ثمره درخت زیتون را که بچینند بعد از آن فضل های <اضافات> شاخ های آن را ببرند در سال آینده بار بیشتر آورد(معرفت فلاحت).

نگهداشتن بار

و اگر خواهند از ثمره او هیچ نیفتد، عددی چند از باقلا بستانند، و سوراخ های آن به شمع بگیرند. آنکه خاک از اصل درخت زیتون پاک کنند، تا عروق آن پیدا شود. و آن باقلاها را بر عروق او نهند، و خاک باز جای خود کنند که از ثمره او هیچ نیفتد(عجایب قزوینی).

و اگر سرگین کبوتر و فلفل و روغن کنجد هر سه برابر باهم بیامیزند و انجیر را که خام باشد بآن بیالایند زود پخته شود و اگر نمک را نرم بسایند و بیخ درخت انجیر شکافی کنند و این نمک در آن ریزند، انجیر آن درخت زود پخته شود و ساقط نشود(ارشادالزراعه). و اگر چند دانه باقلا که در آن کرم باشد در اسفل حفره درخت زیتون کنند بعد از آن حفره را پر روث و خاك کنند ثمر آن درخت ساقط نشود مگر آنکه باد تند آید(ارشادالزراعه) و (معرفت فلاحت).

زمستان

و مناسب آن است که هر ساله در زمستان اگر توانند درخت انجیر را خم نموده خار و خاشاك بر بالای آن گذاشته خاك ریزند که از سرما ایمن باشد و در بهار که دغدغه سرما برطرف شده باشد برون آرند(ارشادالزراعه).

سماد درخت

بجهت سماد درخت زیتون ارواث دواب و ابعار(جمع بعر به معنی پشگل گاو و گوسفند) و پسافکنده همه مرغان مخلوط باید ساخت(ارشادالزراعه

بیخ شاخ که در زمین خواهد بود بخاکستر و سرگین گاو تازه بربیالایند و آن حفره بروث و خاك پر سازند و باید که در آن خاك سنگ و سفال نباشد و درخت زیتون در هر یک سال یکبار زیاد سماد ندهند و بعضی گفته اند در هر دو سال و همه سرقینها و اوراث درخت زیتون را نفع دهد سوای سرقین آدمی که آن را ضرر رساند(ارشادالزراعه).


سپیدار

نهال سرو و سفیدار ترکستانی که لطافت و نمایش خوب دارد و بهترین سفیدارهاست، قلم است و در حوت کاشته میشود و اما در تابستان، در هر پنج روز تمامی درختان سفیدار را آب دهند چنانچه آب از پایان اشجار گذران باشد و اگر بدستور آب ندهند برگ اشجار روی بخزان آورده اکثر را کرم ضایع میکند و در زمستان که یخبند باشد پنج پیش، آب پیدرپی دهند که فایده تمام دارد و در تابستان و زمستان هرچند آب دهند درخت آن خوب میشود و نقصان ندارد و اگر بر کنار جوی کارند بهتر خواهد بود(ارشادالزراعه).

سُداب

در زمین سداب سرگین نباید فکندن لیکن خاکستر نیک باشد که آن را گرم دارد و سرما بر آن کار نکند. اگر در برج کبوتر نهند گربه آنجا نشود. و اگر در تغاری بنشانی بن شکسته و سوراخ درافتاده آن جایگاه موافق دارد و قوی گردد(نزهت نامه علایی).

سرو

تخم سرو و نوج چون بخواهند کشتن با جو بباید نهادن تا بیک سال چنان گردد که بی جو بدو سه سال(نزهت نامه علایی). تخم سرو با جو بکارند. چون جو بالیده شود و دانه کند، سرو نیز آن مقدار بالیده باشد(معرفت فلاحت).

سنجد

افلاطون حکیم گوید که شاخ وی را از درخت اصلی بدست باید شکست بر وجهی که بعضی از پوست درخت با آن شاخ جدا شود و آهن بدان نرسانند و چون بر این وجه کارند خوب سبز میشود(ارشادالزراعه).

سوسن

اگر خواهی که سوسن به رنگ بنفشه گردد همچنان ناشکفته با پیاز برگیر و ده ده بر هم بند و کمابیش و جایگاهی که دود بسیار باشد بیاویز. آنگاه به وقت نشاندن در دُردی(آنچه در مایع ته نشیند) سیکی نِه و یک دو بار دردی در بن آن ریز به رنگ بنفشه گردد(نزهت نامه علایی).

صاحب الفلاحه گوید، اگر سوسن را در دَغائی(خس و خاشاک. علف خشک) نو نهند، و سرش را ببندند همه سال تازه بماند و هر که خواهد قدری از آن بیرون آورد و در آفتاب بنهد تا چشمها بگشاید و لفایف(جمع لفافه به معنی پوشش. اینجا مراد عطر گل است.) او منتشر شود(عجایب قزوینی).

چنانچه <هنگام غرس> دردی شراب بر روی آن بود اگر آن سوسن سفید بود ارغوانی شود و اگر وقتی که غنچه او به کمال رسد آنرا از روی زمین ببرند. و محل قطع را به قیر آلوده کنند و در کوزه نهند، و سر آن کوزه را به گل محکم کنند، و آن کوزه را در زیر زمین پنهان کنند، تا به یک سال همچنان تازه بماند. پس هر وقت که خواهند آن را بیرون آورند از کوزه، و در آفتاب بنهند گل شکفته گردد و تازه باشد(ارشادالزراعه).

بیخ سوسن در زمستان برکنند و آن را در مطبخ بیاویزند چنانچه سر آن به جانب زمین بود و دود به آن برسد پس آن را در دردی شراب اندازند تا به رنگ ارغوان شود. و همچنان آن را با دردی شراب بر روی آن بود اگر آن سوسن سفید بود ارغوانی شود(معرفت فلاحت).

سیب

و اگر سیبی اندر نبیذ افگنند و آب اندر آن نبیذ بود به آن فرو شود. و اگر نبیذ خالص بود سیب بر آن بایستد(فرخ نامه).

دفع آفات

نهال سیب بنشانند و عنصل در زیرش بکارند کرم درنیفتد(نزهت نامه علایی).

صاحب الفلاحه گوید این درخت سیب را وقت غرس چیزی از عنصر کَرد(شاخی که در هرس از درخت بریده باشند) بر گِرد او بکارند، تُفاح(سیب) او را هیچ کرم نزند(عجایب قزوینی).

درخت سیب را آفت بسیار از کرم بود که بهار گاه بود. درخت آن بازدید می آید و برگ آن می خورد و کره بر آن می نهد و سیب آن ضعیف شده می ریزد. و خصوصا در سال ها که نمناک باشد بیشتر باشد. اگر در اول که آن کرم بازدید می آید نردبانی ساخته اند چوبین، که در پای درخت می نهند و بر آن نردبان می آیند و پاره پنبه کهنه برمی دارند و بر ساق های درخت می مالند. تا آن کره و کرم پاک می کنند. چنان که هر روز چند درخت پاک کنند و کرم بزرگ نتواند شد که برگ درخت بخورد و آفت رساند. و این تدبیر درهیچ ولایت دیگر نمی کنند. و چون این آفت پیدا شد فرومی گذارند تا بکلی ثمره درخت تلف می شود(آثار و احیاء).

افلاطون حکیم گوید که اگر پیاز عنصل در بیخ درخت سیب کارند آن درخت از کرم محفوظ ماند(ارشادالزراعه).

بیماری های گیاهی

برخی از بیماری های درختان میوه و راه های پیش گیری و درمان آن ، جهت مشاهده فهرست کامل بیماری ها به منوی اصلی سایت مراجعه کنید

  • Fire Blight

    Fire Blight

    Fire blight is a contagious disease affecting apples, pears, and some other members of the family Rosaceae. It is a serious concern to apple and pear producers. Under optimal conditions, it can destroy an entire orchard in a single growing season. Therefore, the necessary intensity of control programs will vary considerably for different plantings and in different years, depending on individual orchard factors and weather conditions
  • Downy Mildew

    Downy Mildew

    Downy mildew is a highly destructive disease of grapevines in all grape-growing areas of the world where there is spring and summer rainfall at temperatures above 10ºC (50ºF). In 1885, P.M.A. Millardet first used Bordeaux mixture (copper sulfate and lime) to control downy mildew in the vineyards of France, beginning the chemical era of disease control
  • Shot Hole

    Shot Hole

    Shot hole, or Coryneum blight, is a serious disease of almonds, apricots, nectarines, peaches, and other Prunus species in California. Reddish or purplish brown spots about 0.10 inch in diameter occur on new leaves and shoots. The spots expand and their centers turn brown. Tiny, dark specks sometimes form in the center of lesions, especially on leaves
  • Bacterial Canker

    Bacterial Canker

    Citrus canker can be a serious disease where rainfall and warm temperatures are frequent during periods of shoot emergence and early fruit development. This is especially the case where tropical storms are prevalent. Citrus canker is mostly a leaf-spotting and fruit rind-blemishing disease

 

 

 

جستجو

با ما در ارتباط باشید

با ثبت آدرس ایمیل خود با ما در تماس باشید و از آخرین اخبار شرکت مطلع گردید